دوستان عزیز به وبلاگ ناکجا آباد خوش آمدید

Dienstag, 12. Januar 2010

استاد دانشگاه در تهران 'ترور شد'



استاد دانشگاه در تهران 'ترور شد'

منابع خبری ایران از ترور یک استاد دانشگاه در تهران خبر داده اند.

روز سه شنبه، 12 ژانویه (22 دی)، واحد مرکزی خبر گزارش کرد که "یک استاد متعهد و انقلابی دانشگاه تهران" به نام مسعود محمدی "در اقدام تروریستی عناصر ضد انقلاب و استکبار به شهادت رسید."

در این خبر آمده است که دستگاه های امنیتی و انتظامی بررسی این حادثه تروریستی و شناسایی عوامل آن را آغاز کرده اند.

در مورد نحوه کشته شدن آقای محمدی گزارش های متفاوتی در رسانه های خبری جمهوری اسلامی منعکس شده و در حالیکه برخی گزارش ها این شخص را هدف ترور با انگیزه سیاسی قلمداد می کنند، گزارش های دیگر حاوی جزئیات متفاوتی است.

خبرگزاری دولتی ایران - ایرنا - در گزارشی انفجار بمب "در محدوده شمال تهران در قیطریه" را گزارش کرده و به نقل از یک منبع آگاه در نیروی انتظامی گفته است که هنوز از تعداد کشته شدگان این انفجار اطلاعات کافی در دست نیست.

به گفته این مقام نیروی انتظامی، به منظور حصول اطمینان از امنیت محل انفجار، در اطراف این محل محدودیت رفت و آمد برقرار شده است.

وی از ارائه جزئیات بیشتر در مورد این حادثه خودداری ورزیده و گفته است که اطلاعات کامل بعدا اعلام خواهد شد.

از سوی دیگر، خبرگزاری دانشجویان ایران - ایسنا - به نقل از مصاحبه ای اختصاصی با عباس جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، گفته است که صبح سه شنبه، یک استاد دانشگاه به نام مسعود علی محمدی هنگامی که قصد سوار شدن به خودرو خود را داشته با انفجار موتور مجاور خودرو کشته شده است.

دادستان تهران ضمن اعلام انتقال جسد این فرد به پزشکی قانونی، از بازدید بازپرس از محل حادثه و آغاز تحقیقات به منظور دستگیری عامل این انفجار و علت و انگیزه آن در دادسرای جنایی خبر داده است.

خبر وقوع انفجار در تهران بامداد سه شنبه از شبکه تلویزیونی عرب زبان العالم و شبکه تلویزیونی انگلیسی زبان پرس تی وی متعلق به دولت ایران پخش شد که گزارش کردند که یک استاد دانشگاه تهران در انفجار بمب کنترل از راه دور در نزدیکی خانه خود در شمال تهران کشته شده است.

براساس گزارش این شبکه های خبری، مسعود محمدی، استاد دانشگاه تهران، پس از خروج از خانه خود در منطقه قیطریه در صدد سوار شدن بر موتور سیکلت خود بود که انفجاری روی داد و او را کشت.

از این گزارش ها چنین استنباط می شد که بمب در موتور سیکلت متعلق به آقای محمدی جاسازی و با وسیله کنترل از راه دور منفجر شده بود.

ساعاتی بعد، خبرگزاری فارس در گزارشی درباره کشته شدن مسعود (علی) محمدی "استاد متعهد فیزیک" دانشگاه تهران، گزارش داد که این فرد هنگام خروج از خانه اش در قیطریه در اثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور کشته شد.

این خبرگزاری که کشته شدن آقای محمدی را یک "اقدام تروریستی" و عاملان آن را "عناصر ضد انقلاب" خوانده، افزوده است که بمب در سطل آشغال مقابل منزل او کار گذاشته شده بود.

در مورد سوابق مسعود محمدی و علل و عوامل و انگیزه انفجار منجر به کشته شدن او هنوز جزئیات بیشتری در دست نیست اما در سایت اینترنتی دانشگاه تهران، نام مسعود علی محمدی به عنوان یکی از اعضای هیات علمی در پردیس علوم این دانشگاه ذکر شده است اما مشخص نیست که آیا فرد مقتول در انفجار روز سه شنبه همین شخص است یا نه.
آه" در بساط بانک های ایران نیست!

سایت جهان نیوز که گفته می شود نظرات بخشی از فرماندهان معترض و برکنار شده سپاه پاسداران را منتشر می کنند نوشت: قرار بود- در دولت احمدی نژاد- با پرداخت تسهیلات ارزان قیمت در قالب "طرح‌های زودبازده" بسرعت اشتغال ایجاد شود، اما این سیاست، در نهایت به رانت‌خواری، رشد نقدینگی ، تورم ، ورشکستگی ، بیکاری و رکود اقتصادی انجامیده است.

سایت خبری جهان نیوز که از ایران به روز می شود اعلام کرد: سیاست های انبساطی پولی و اجبار بانکها به پرداخت بیش از حد تسهیلات به بخشهای مختلف به ورشکستگی بانک های دولتی انجامیده است. به عبارتی چنین سیاست هایی نه تنها موجب افزایش تولید و اشتغال نشد بلکه رکود اقتصادی را نیز در کشور به همراه داشته است.

بنا به گزارشهای رسمی تا کنون بانک ها 4 برابر سرمایه خود را وام پرداخت کرده اند که بدین ترتیب آنها در وضعیت بحرانی به سر می برند.

بانکها تنها 10 درصد منابع مالی خود را از دولت دریافت می کنند و 90 درصد آن، از مردم تامین می شود. لذا با توجه به ضوابط حاکم در شرایط فعلی، سرمایه این بانکها کفایت نمی کند.

از طرفی بانک ها در مصارف خود دست و دلبازی زیادی به اجبار دولت به خرج داده اند. بنا بر گزارش های بانک مرکزی در سال 1387، نسبت مانده تسهیلات به مانده سپرده‌ها (نسبت مصارف به منابع) در بانک‌های دولتی و غیردولتی به ترتیب معادل 100.4 و 79.8درصد بود که این امر نشان‌ می‌دهد بانکهای دولتی 4 دهم درصد بیشتر از منابع خود تسهیلات پرداخت کرده اند.

همچنین بسیاری از بخشهای اقتصاد که از بانکهای دولتی وامهای ارزان قیمت در یافت کرده اند هم اکنون با رکود مواجه شده اند و این موضوع موجب افزایش مطالبات معوق بانکها شده است.

معوقات وامهای پرداختی و عدم وصول آنها به علت رکود حاکم بر اقتصاد کشور نیز شرایط را بحرانی تر نموده است. براساس جدیدترین گزارش بانک مرکزی، میزان مطالبات معوق بانکها به 48 هزار میلیارد تومان افزایش یافته است. تا پایان آذر ماه سال 87 میزان کل مطالبات سیستم بانکی از بخش دولتی و غیر‌دولتی معادل 20 هزار میلیارد تومان بود که هم اکنون این میزان بیش از دو برابر افزایش داشته است.

در همین حال، بررسی‌های سازمان بازرسی کل کشور از شناسایی 9 هزار و 831 فرد حقیقی و حقوقی حکایت دارد که بیش از یک‌میلیارد تومان از بانکها وام گرفته اند. بیشتر افرادی که وام گرفته‌اند افرادحقیقی‌ هستند. ضعف ضمانت‌نامه‌ها و عدم پیگیری‌های لازم و رکود حاکم بر اقتصاد کشور موجب عدم بازگشت این وام‌ها به بانک‌ها شده است.

در چنین شرایطی دولت پیشنهاد اختصاص 15 هزار میلیارد تومان منابع مالی از حساب ذخیره ارزی برای افزایش سرمایه بانکها را به مجلس ارایه داد که مجلس به دلیل اثرات تورمی این پیشنهاد را نپذیرفت.

این شرایط در حالی است که قرار بود با پرداخت تسهیلات ارزان قیمت در قالب "طرح‌های زودبازده" به تولید و ایجاد اشتغال سرعت بخشیده شود اما در نهایت این سیاست به رانت‌خواری، رشد نقدینگی ، تورم ، ورشکستگی ، بیکاری و در نهایت به رکود انجامیده است.
محمدرضا مدحی در مصاحبه با روز افشا می کند: پشت پرده بیت رهبر و تصمیم گیری ها

محمد رضا مدحی که با اسنادی نشان می دهد از دوازده سال قبل مسوول کمیته ای در مجلس خبرگان بوده و از سال ها قبل در حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران به کار اشتغال داشته و همواره در رده اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی کار کرده در گفتگوئی با روز اسرار تازه ای از اردوی سرکوبگران را افشا کرد.

محمدرضا مدحی چنان که در ابتدای مصاحبه اعلام داشت در ایران به نام سیدرضاحسینی شناخته می شود، تا سال ۱۳۸۶ مسوول کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام مجلس خبرگان رهبری بوده وی پیش از قبول مسوولیت در مجلس خبرگان در حفاظت اطلاعات سپاه فعالیت می کرده است مدحی که اینک در بانکوک اقامت دارد درخصوص کمیته ای که وی مسوول ان بوده می گوید: «اصل ۱۱۱ قانون اساسی کمسییونی دارد به عنوان کمیسیون اصل ۱۱۱ درخبرگان رهبری. این کمیسیون معروف است به هیات تحقیق یا کمیسیون تحقیق و کارش نظارت بر عملکرد، زیر مجموعه ها، و عزل ونصب های رهبری است. این کمسییون دو کمیته دارد که یکی کمیته هفت نفره است که سیاست های کلان نظام را تدوین می کند. کمیته دیگری دارد به نام "کمیته تقویت و جلوگیری از تضعیف نظام" که بازوی اجرایی کمیسیون است. در این کمیسیون ۱۵روحانی هستند مانند آقای فلاحیان و اقای آیت اللهی و من ۱۲ سال رییس آن کمیته بودم." مدحی خود را از افراد مورد اعتماد رهبری معرفی می کند. بررسی قتل های زنجیره ای و تخلفات قوه قضاییه از جمله پرونده هایی است که وی طی سالهای گذشته در مجلس خبرگان به آنها رسیدگی کرده است. پیش از این درحفاظت اطلاعات سپاه نیز کارکرده است.
آقای علی مطهری نماینده محافظه کار مجلس یک بار در مصاحبه ای گفته بودند که اگر مسوولیت مدیریت بحران بعد از انتخابات با آقای حسین طاپب نبود این اتفاقات نمی افتاد و عده ای کشته نمی شدند. نظر شما به عنوان فرد مطلعی که شناختی از این افراد دارید در این باره چیست ؟

وقتی افرادی مثل آقای طاپب بخواهند کنترل وضعیت را به عهده بگیرند چیزی بهتر از این نخواهد شد. طاپب زمانی که در وزارت اطلاعات مشغول به کار بود وزیر وقت اطلاعات اقای فلاحیان وی را اخراج کردند و اصلا گفتند که او را دیگر به وزارتخانه راه ندهند ولی او به سپاه برگشت. مدتی هم به حوزه رفت. خلاصه سرگردان بود. .
در آن زمان شغل شما چه بود؟

من رسما از چهاردهم فروردین ۷۹ تا ۲۵ مردادماه ۸۳ مسوول پرونده قتل های زنجیره ای بودم.. اما تسویه حساب های داخلی که متاسفانه زیانش به مردم رسید و هزینه اش را مردم دادند مانع از کار شد. در آن زمان افرادی مانند جواد آزاده و احمدشیخانی که از وزارت اطلاعات طرد شده بودند به همراه طاپب، به عنوان کمیته شش نفره مامور رسیدگی به ماجرای قتل ها شدند و قرار شد قاتلان و آمران قتل های زنجیره ای. شناسائی شوند در ان ایام یک فاجعه بزرگ انسانی رخ داد که با هیچ منطقی نباید صورت می گرفت. شکنجه هایی که بر علیه همسر سعید امامی صورت گرفت غیرانسانی بود. همه از طریق ویدپوها دیدند و به گوش بالاترین مقامات نظام رسید. از طریق شکنجههای بی سابقه او را وادار کردند که اقرارکند با موساد رابطه داشته ویا با قرآن چه می کردند و با افراد نزدیک رابطه داشتند. تا این حد رفتند که عوامل بیگانه در این قتل ها نقش داشتند. چرا که از افشاگری آن زن می ترسیدند.
آیا آقای طائب در این جریان دست داشت؟

بله و حالا باید پرسید چرا کسی نسبت به این شکنجهها هیچ برخورد قضایی یا شرعی انجام نداد؟ در حکومتی که اسلامی است و قانون اساسی دارد و قانون مجازات های اسلامی دارد چرا هیچ برخورد قانونی وقضایی با این مساله صورت نپذیرفت؟ و چرا کسانی که این کار را کردند با توجه به اینکه قبلا اخراج شده بودند و دوباره دعوت به کار شده بودند مواخذه نشدند؟ چون که رفتند زیر چتر همین آقای میثم که همان حسن عبداللهی است و الان هم که به وی حسین طاپب می گویند. حالا کسی رییس سازمان اطلاعات سپاه شده که این همه در حق یک زن مومنه جفا کرد. حال سعید امامی هرچه باشد. او فقط می خواست بگوید شوهرش بیگناه است و اگر کارهایی کرده خودسرانه نکرده و حتی وزارت اطلاعات در این وسط کارهای نبوده است. افرادی که آن روز آن جنایت ها را مرتکب شدند، توسط چه کسی بعد از کنار رفتن از پرونده قتل های زنجیره ای پناه داده شدند؟ مسوول این کار حسین طاپب بود. الان افرادی مانند جواد آزاده زیر نظر طاپب هستند. همان کسی که به زن سعید امامی رحم نکرد الان به مردم رحم می کند؟
به گفته خودتان شما تا ۱۹ بهمن ۱۳۸۶ در سمت خود بودید. درسال ۸۶ هم از کشور خارج شدید. اطلاعات خود را در مورد حوادث اخیر از کجا کسب می کنید؟

من هنوز هم با ایران در ارتباط هستم. کسی نیستم که یک اخباری داشت و الان تمام شده است. اخبار را از طریق مختلف دریافت می کنیم.
این افراد چه نوع افرادی هستند؟

افراد دلسوز داخل نظام ومسول و دارای جایگاه اطلاعاتی، امنیتی وقضایی در داخل سیستم. حتی در سطح علما که به من اعتماد وعنایت دارند برای خدمت به مردم و آرمان های انقلاب و امام -که اینها آن را منحرف کردند و براندازی مخملی را خودشان کردند ولی مردم را برای ان متهم می کنند- برای روشن شدن حقایق به من کمک می کنند.
مثلا چه موضوعاتی؟

برخی از این افراد به من گفتند که قبل از انتخابات احکام جلب سران اصلاحات صادر شده است. احمدی نژاد با دشمن تراشی کردن و با آبروی مردم بازی کردن و دیگر روشها معلوم بود که هدف بزرگتری را درسر دارد و یا پروژه سرکوب مخالفین دولت.
یک از مساپلی که تعجب بسیاری را بعد از انتخابات به وجود اورده اعمال خشونت بیسابقه علیه تظاهرکنندگان و نیروهای سیاسی و فعالان جامعه مدنی است. خیلی ها می پرسند که چه کسی پشت سر این مساپل است؟ نظر شما چیست درباره این سوال؟

ببینید، آقای مصباح یزدی بیشترین نقش را برای رشد آقای احمدی نژاد برای رشد شخصی خودش داشت. برای اینکه به این موفقیت برسند نیاز داشتند که برای همیشه با اصلاحات تسویه حساب کنند و برای این حتی از کسی مانند میرحسین موسوی که برای نجات نظام از بحران سرمایه بزرگ وعزیزی به شمار می رفت، گذشتند. آنها به موسوی هم رحم نکردند.
چطور؟

یک طرحی قبل از انتخابات وجود داشت که اصلاح طلبان به هیچ وجه پیروز نشوند. طرح قوی بود. بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد در دور اول آقای طاپب را به سمت فرماندهی بسیج آوردند. برای او حتی رهبری هم هیچ اهمیتی ندارد. یکی از قربانیان این جریانات همین خود رهبری بود و کسانی که سینه چاکان رهبری بودند این موضوع را بدانند که این جریانات بعد از انتخابات یک قربانی داشت و آن اعتماد و دین مردم بود که آقای احمدی نژاد رهبری را برای قدرت و برنامه های خودشان قربانی کردند.
یعنی رهبر در جریان این موضوعات و آنچه می گذرد نیست؟

به نظرم رهبری در این زمینه بازی خورد.
چگونه وتوسط چه کسی؟

انسان بر اساس دادهها تصمیم می گیرد و ایشان ایزوله هستند. قبل از انتخابات - بین سه تا شش ماه بسته به حساس بودن مراکز- شروع کردند به آموزش مدیریت بحران در سطح سپاه و وزارت اطلاعات و بسیج. گردان های عاشورا در بسیج و سپاه برای سرکوب به صورت مستقیم آموزش دیدند. اگر واقعا این ماجرا از پیش تعیین شده نبود چه نیازی به چنین آموزشهایی بود؟
در مورد کهریزک و ارسال زندانیان به آن نظرتان چیست؟

کهریزک برای زندانیان خطرناکی بود که جراپم بسیار وحشتناکی انجام داده بودند وشرایط بسیار دشواری داشت. بنابراین اختصاص داشت به اراذل و اوباش واقعی. مسوول برخورد در نیروی انتظامی فرد خشونت طلبی مثل رادان بود. همه می دانند وی در بلوچستان و یا سقز ویا مشهد مقدس چه سوابق خشنی داشته است. .رادان و طاپب با هم هماهنگ شدند و سعیدمرتضوی هم حلقه را کامل کرد. از طرف دولت رادان، از سوی قوه قضاییه مرتضوی و از درون حاکمیت آقای طاپب وارد خشونت شدند. برای ارعاب بیشتر به دستور مرتضوی بازداشتی ها را به بازداشتگاه کهریزک فرستادند. برای این فرستادند که زندانیان آنجا تحقیر شوند. فلسفه اش این بود که هر کسی آنجا می رود وقتی بیرون می آید دیگر دست از پا خطا نکند.
شما در زمینه این زندان چه می دانید؟

من درمورد خیلی از زندان ها تحقیق کردم از جمله زمانی که زندان کچویی که آقای کبیری رییس آن و آقای سیف معاونش بود . یا زندان اوین و زندان قصر و زندان ورامین. در آنجا هم افراد خلاف کار معمولا رییس بند می شدند. رییس بندها را کسانی می گذاشتند که از همه شرورتر باشد که با دیگران برخورد چکشی کنند. ما نمونه هایی را داشتیم که با تیزی جوان ها را تهدید می کردند وحتی پرونده تجاوز به زندانیان داشتیم. این پرونده ها سوابقش موجود است. اینها از این جریانات در داخل زندان ها خبر داشتند که افراد را به این مکان فرستادند. به جز زندان اوین این آقایان اوباش باعث چنین اتفاقاتی بودند. بنابراین پلیس ناآگاهانه این کار را نکرده است. اینها می دانستند که اگر چنین افرادی در جایی بازداشت باشند و این جوان ها را در بغل آنها بازداشت کنند نتیجه اش چه می شود. از این رو جوان ها را به پایگاه جهنمی کهریزک فرستادند. در این پایگاه حتی از این افراد برای شکنجه این جوانان استفاده کردند. معلوم است وقتی یک اوباشی که مدتها بازداشت است با یک جوانی هم بند می شود چه اتفاقی می افتد؟
تجاوز با باتون که درمواردی مطرح شده، چگونه ممکن است؟

اگرچه قاطعا میگویم در بازداشتگاه های وزارت اطلاعات چنین چیزهایی وجود ندارد. دارودسته طاپب هم اینطور نیستند. اما تجاوزبا باتون را من دور از تصور نمی بینم. مثل آقای حسین خوشرو که سالها قبل چنین کاری را با متهمان مواد مخدر کرده بود و او را بازداشت و زندانی واخراج کردند. درمورد موارد تجاوز بعد از انتخابات من چیزی نمی دانم چون برخی از بازداشت شدگان دربازداشت گاه های رسمی نبودند. من آزار واذیت جنسی در بازداشتگاه کهریزک را قاطعا با توجه به اطلاعاتی که دارم تایید می کنم.
وقتی که رییس کمیته حفظ نظام مجلس خبرگان بودید، پرونده هایی که درباره مسوولین کشور به رهبری می فرستادید با چه واکنشی مواجه می شد؟

وقتی ما درزمان آقای شاهرودی با اسناد و مدارک صحبت کردیم و موضع سختی درباره ایشان گرفتیم غیر از آقای جنتی و چند نفر در بیت که علقه خاصی داشتند کسی موضع گیری نکرد ولی تحت فشار اطرافیان قرار گرفتند و او را عزل نکردند. اگر یادتان باشد درطی سال گذشته آقای شاهرودی چندین بار تقاضای استعفای خود را مطرح کرد اما هر بار به دلیلی این کار صورت نمی گرفت. مثلا می گفتند الان بحث پرونده هسته ای مطرح است و فلان وبهمان و رهبر را مجاب می کردند که عزل ایشان را صورت ندهد یا حداقل به استعفای او جواب مثبت ندهند. خود آقای شاهرودی هم می دانستند که دیگر پایگاهی ندارد که بخواهد به رهبری فکر کند.چون کمیسیون تحقیق مجلس خبرگان رهبری که براساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی است، ایشان را به عنوان به قاپم مقام احتیاطی رهبری در نظر گرفته شده بود که در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۳ از این مقام به دلیل مستندات وگزارش هایی که ما اراپه کردیم عزل شد و می دانستند جایگاهی ندارد.
بحث هایی که درخصوص قدرت مجتبی خامنه ای می شود با توجه به شناخت شما از بیت رهبری می شودرا تا چه حد موثق می دانید؟

من نمی خواهم ازرهبر دفاع کنم. اما وقتی می خواهیم درمورد یک نفر مطلبی بنویسیم نباید آنقدردروغ بگوییم که اصل واقعیت هم زیرسوال برود. درموردثروت و انگشترهای میلیاردی و مساپلی از این دست مشخص است منبعی که چنین اطلاعاتی داده اشتباه گفته است. مجتبی خامنه ای زمانی که پدرش توسط عده ای احاطه شد وارد صحنه شد. او نقش موثری دارد در تصمیم گیری های رهبر. برمی گردد به سال ۸۴. ولی اینکه می گویند همه کارها دست اوست درست نیست. آقا مصطفی برادراینها در قم زندگی خیلی معمولی دارد. آقامجتبی تا چندین سال پیش زمانی که در مدرسه جتهدی تهران در چهارراه سیروس بود زندگی خیلی معمولی داشت ویک پیکانی هم داشت. ولی به مرور زمان قدرت به هرحال خیلی چیزها را تغییر می دهد. او براساساطلاعاتی که به وی داده شده ممکن است تصمیم های تند ی گرفته شده باشد. رهبر ایزوله است و اخبار از طریق کانال های محدودی به ایشان می رسد. اما این اشتباه است. این روند کانالیزه شدن و پاستوریزه کردن اطلاعات خیانت به رهبر است. من طرحی را در ۶ مرداد ماه ۱۳۸۲ برای ایشان فرستادم که وقتی که پنج بار از طریق بیت به دست رهبری نرسید خودم دستی به وی دادم.
یعنی ایشان واقعا نمی دانند درکشور چه می گذرد؟

بگذارید من وارداین حوزه نشوم.
آيا جمهوری اسلامی به سمت اعدام مخالفان برای عبرت دیگران خواهد رفت؟ آیا این موضوع را جدی می بینید؟

خیلی هم جدی است. قوه قضاییه ۱۷۰۰ عضو خلافکار دارد که هنوز در آن کار می کنند، و آقای لاریجانی چطورمی تواند با این نابسامانی در قوه قضاییه دست به چنین اقداماتی بزند. بسیاری از این افراد به دلیل فساد امتثال به امر و همراهی با چنین روندهایی می کنند.
خشن شدن برخورد نیروهای اطلاعاتی امنیتی باعث شکاف می شود دربدنه مجموعه یا افراد سالم سکوت خواهند کرد؟

جواب این است که چند تا از معاونت های وزارت اطلاعات پس از انتخابات توسط آقای احمدی نژاد عزل شدند؟ ۵ معاونت. اینها بسیار بی طرف بودند و حقیقت را گفتند. افراد متفکر بسیاری در پیکره وزارت اطلاعات هست. اما عده ای نمی خواهند به هر دلیلی آنها آنجا باشند. بازخریدها وبازنشستگی ها و عزلها در سپاه وارتش و دستگاه های اطلاعاتی تشدید شده است. دولت زمانی دست به اعدام می زند که در موضع ضعف بسیارقرار دارد. اگر درموضع ضعف نباشد این همه خشونت به کار نمی برد. عزل هایی که در سپاه و در وزارت اطلاعات انجام شده نشان می دهد که جمعی از سرداران شامل آن هستند نشان دهنده این است که بدنه قدیمی این نیروها با بسیاری از اتفاقات بعد از انتخابات مشکل دارد. دراین میان قوه قضاییه تنها پیاده نظام است. همه اینها هم زیر نظر آقای مصباح یزدی است. آقای احمدی نژاد یک عروسک خیمه شب بازی است. او بود که گفت در زمان ولی فقیه انتخابات معنی ندارد و انتخاب از طرف ولی امر صورت می گیرد. یعنی انتصاب. یعنی کسی که ولی امر تصمیم می گیرد او باید انتخاب بشود. توطپه از آنجا بود که امام هم گفته بود که نیروهای نظامی حق ندارند وارد سیاست شوند. من با اینکه در مقطعی یک مقام عالی رتبه سپاه بودم زمانی که خبرگان بودم هیچگاه به عنوان یک مقام نظامی از من یاد نشد.
شما این سخنان را در این برهه زمانی مطرح می کنید؟

یک تارنمایی در اول ماه هفتم ۲۰۰۹ اعلام کرده که من در ایران مشغول سرکوب هستم. در حالی که من در آن تاریخ در آن تاریخ در بیمارستانی در شهر هامبورگ تحت درمان قلبم بودم. من قبل از آن از داخل کشور تهدید شده بودم، من در پاسخ اعلام داشتم اگر تهدیدها ادامه یابد دست به افشاگری خواهم زد. خیلی از سران را هم تهدید کرده بودم، همان زمان بود که شایعاتی در این باره منتشر شد که من سرکوبگر تحت تعقیب بوده ام . این جریان ها به فرض که از سر بی خبری دست به چنین اتهاماتی زده باشند دارند کاری را می کنند که نظام می خواهد منتها هزینه اش بر عهده نظام نیست وقصدش بدنام کردن من است. چون الان وضعیت طوری شده که نظام هر کسی را محکوم کند محبوب می شود به همین جهت این پروژه بدنام کردن را به نحو دیگری دنبال می کنند.

توضیح : چندی پیش ترجمه مصاحبهای از آقای مدحی با روزنامه بانکوک پست در این سایت منتشر شد که به دنبال آن مصاحبه شونده خواستار آن شد تا چند اشتباه در ترجمه تصحیح شود از همین طریق آقای مدحی ابراز تمایل کرد که درمصاحبهای مطالب بیشتری را فاش کند . همراه این مصاحبه به درخواست مصاحبه گر عکس هائی هم منعکس می شود که گذشته آقای مدحی را نشان می دهد.
پخش سخنرانی علیه رهبران سبز با بلندگو در خیابان طالقانی

شبکه جنبش راه سبز (جرس): روزنامه اعتماد در ستون پنهان و پیدای خود در خبری نوشته است: فروشگاهی که در مقابل سفارت سابق امریکا در خیابان طالقانی قرار داشته و به نام «فروشگاه عرضه محصولات فرهنگی ۱۳ آبان» به فعالیت می پردازد مدتی است به وسیله چند بلندگوی بیرون فروشگاه، به پخش سی دی سخنرانی تند حمید روحانی علیه میرحسین موسوی، مهدی کروبی، آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله منتظری و سایر چهره های باسابقه نظام می پردازد.

این سی دی که «فتنه بعد از انتخابات» نام دارد از یکی از سخنرانی های حمید روحانی تهیه شده است.
پسرم، پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مردنی است/ دیدار با پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی

کمیته گزارشگران حقوق بشر- کوهیار گودرزی، از افراد فعال و شناخته شده در زمینه لغو مجازات اعدام، به خصوص اعدام نوجوانان است. وی تلاشهای بسیاری را در زمینه اخذ رضایت از اولیا دم مقتولین برای جلوگیری از اعدام نوجوانان انجام داده است و با اطلاعرسانی و فرهنگ سازی در این زمینه سعی در کاهش آمار اعدام در ایران داشته است.

وی در آبانماه با فشار نیروهای امنیتی از دانشگاه صنعتی شریف اخراج شد. او در رشته مهندسی هوافضا در این دانشگاه مشغول به تحصیل بود. از سوابق این روزنامهنگار و فعال حقوق بشر میتوان به عضویت در انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، دبیر سابق کمیته گزارشگران حقوق بشر، از برنامهسازان رادیو زمانه، عضو کمیته حقوق بشر سازمان ادوار تحکیم وحدت و عضویت در دفتر تحکیم وحدت طیف علامه اشاره نمود.

اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر طی دیداری با مادر این عضو برجسته کمیته، پای درد دلهایش نشستند و او از نگرانی ها، امیدها و آرزوهایش برای تنها فرزندش سخن گفت.

پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی در این دیدار گفت: " تنها فرزندم را طوری بزرگ کردم که در سن 6 سالگی شطرنج باز بوده، در مدرسه ی تیزهوشان تحصیل کرده، سردبیرنشریه ی مدرسه اش بوده، در سن 16 سالگی مدرک روزنامه نگاری گرفته و با رتبه ی 400 در دانشگاه صنعتی شریف قبول شده است، اما در جامعه ای که روی به سفیه پروری می آورد و به شایسته سالاری بهایی نمی دهد فرزندم محروم از تحصیل شد و الان هم در بند 209 است. خیلی ها باید بپذیرند که فرزندان ما دیگر حاضر نیستند هر حرف دیکته شده ای را تکرار کنند. کوچ این همه نخبه وفارغ التحصیلان بهترین دانشگاه های ایران گواه این حرف من است.

متأسفم که خبر دستگیری تنها پسرم را باید از رادیو فردا بشنوم؛ البته از رسانه های ما پنهان کردن این قسم خبرها چندان هم بعید نیست؛ وقتی از همین رسانه ها می شنویم که مردم بی دلیل خودکشی می کنند یا خودشان را از بالای پل پرتاب می کنند.

سهراب سپهری این ابر انسان دوستدار محیط زیست وصلح می گوید: ما در این سرزمین روشنفکران بدی داریم، اما مادران خوبی داریم. من دست تمام مادران رنج دیده که گرفتار ستمی جان کاه شده اند را می بوسم و تصور نمی کنم کوهیار در انفرادی تنها زندگی می کند، وقتی فرزندانمان را از ما می گیرند،وقتی هر انسانی به شکلی در اندوه غوطه ور است ، با زندان فرقی ندارد. این روزها همه ی مردم در زندان اند و کوهیار من تنها نیست.

جرم تنها فرزندم، انسان دوستی، آزادی خواهی وآزاد اندیشی است."
انتقال دفاتر تجاری سپاه از دوبی به مالزی و ماکائو

بدنبال بحران اقتصادی در امارات متحده و بویژه دوبی، گروهی از فرماندهان سپاه که دفاتر بازرگانی – اطلاعاتی در دوبی داشتند، این دفاتر را به آسیای جنوب شرقی منتقل کرده اند.

دفاتر جدید عمدتا در مالزی و ماکائو باز شده و سرمایه گذاری ها در بانک ها و برج سازی ها متمرکز شده است.

ماکائور یک شبه جزیزه در اقیانوس هند است که روی شاخ کازینو ها (قمار خانه ها) می چرخد. ماکائو بسیار به چین نزدیک است و فرماندهان به بهانه همکاری و ارتباط با چین دفاتر خود را به ماکوئو منتقل کرده و سرگرم برج سازی و سرمایه گذاری در بانک ها و واردات از چین به ایران هستند.

کازینوهای ماکائو، با لاس وگاس در امریکا رقابت می کنند و حتی تهدیدی برای لاس وگاس محسوب میشوند.

گفته می شود یک ایرانی بنام حاج صفدر کار انتقال دفاتر فرماندهان از دوبی به مالزی و ماکائو را برعهده داشته است.

حاج صفدر نیز خود در گذشته با درجه سرهنگی عضو سپاه پاسداران بوده و متولد "زواره" در اصفهان است و فامیل واقعی وی نیز "زواره ای" است.

گفته می شود طی سال 2009 بالغ بر 3.2 میلیارد دلار توسط این دفاتر به ماکائو و مالزی منتقل شده است، اما این رقم هنوز دقیق نیست زیرا کار انتقال با نام های تجاری مختلف و افراد شناخته نشده در عرصه کار تجاری و بصورت وکالتی انجام می شود.
* افشای حساب های بانکی سران جمهوری اسلامی ایران در خارج

ایران گلوبال:

دکتر گلمراد مرادی

مشاور خانواده و تحلیل گر مسایل سیاسی

افشای حساب های بانکی سران جمهوری اسلامی ایران در خارج

سران فعلی رژیم ایران بمراتب از رژیم گذشته بد تر اند، زیرا اینها زیر نام اسلام ناب محمدی و با نظارت صاحب زمان مملکت را غارت می کنند و از نظر اقتصادی مردم را به خاک سیاه نشانده اند و از نظر اجتماعی، جامعه را به قرون وسطا بر گردانده اند.

1- رهبر جمهوری اسلامی (ولی فقیه) سید علی خامنه ای، در بانک "اشپار کاسه" در فرانکفورت آلمان، بشماره حساب بانکی 234075617، مبلغ 112 میلیون و صد هزار مارک ازسال 1997 تاکنون. در کرنر بانک ژنو درسویس بشماره حساب بانکی 217824، مبلغ 97 میلیون دلار آمریکائی و در کانتوناله بانک لوزان در سویس بشماره حساب بانکی 71713، مبلغ 73 میلیون و دویست هزار دلار آمریکائی.

2- علی اکبر هاشمی رفسنجانی، در یونیون بانک سویس، در ژنو، بشماره حساب 223870390، مبلغ 532 و نیم میلیون فرانک سویسی و در بانک سوسایتی جنرال زوریخ در سویس بشماره حساب بانکی 30064183 مبلغ 477 میلیون و دویست هزار مارک از سال 1997 و در بانک اشپارکاسه سیبورگ آلمان بشماره حساب 2957132 مبلغ 238 میلیون و دویست هزار مارک از سال 1997 میلادی ببعد.

3- محمد علی تسخیری در بانک سوسایتی جنرال در ژنو (زوریخ) سویس بشماره حساب بانکی 500032654، مبلغ 280 میلون و هفتصد هزار مارک آلمانی از 1997 و در بانک میدلند لندن در انگلیس بشماره حساب بانکی 150270- 832، مبلغ 12 میلیون ودویست هزار پوند انگلیسی و در بانک درسدنر دوسلدورف آلمان بشماره حساب بانکی 8354783، مبلغ 48 میلیون و سیصد هزار مارک آلمانی از سال 1997

4- محمد گلپایگانی، کریدیت بانک سویس در ژنو بشماره حساب بانکی "سی ای او 7680"، مبلغ 85 میلیون و هفتصدهزار فرانک سویسی.

5- بیژن نامدار زنگنه، یونیون بانک سویس در ژنو بشماره حساب بانکی 314380320، مبلغ 141 میلیون و صدهزار دلار آمریکائی.

6- حبیب الله عسکر اولادی، کرنر بانک ژنو در سویس بشماره حساب بانکی "3983 بی اچ کا"، مبلغ 180 میلیون دلار آمریکائی.

7- احمد جنتی، میدلند بانک لندن در انگلستان بشماره حساب بانکی 92114016، مبلغ 54 میلیون ودویست هزار پوند انگلیسی.

8- عبدالله ناطق نوری، یونیون بانک سویس، ژنو، بشماره حساب بانکی"210212032 ای ان دی"، مبلغ 123 میلیون و نهصد هزار دلار آمریکائی و در دویچه بانک هامبورگ درآلمان، بشماره حساب بانکی 03223486، مبلغ 64 میلیون و صدهزار مارک آنمانی.

9- محسن رفیق دوست، یونیون بانک سویس، ژنو بشماره حساب بانکی 2183130687، مبلغ 122 میلیون و هفتصد هزار دلار آمریکائی.

10- محسن هاشمی بهرمانی (بحرمانی)، دویچه بانک مونیخ 3/ در آلمان به شماره حساب بانکی 1732736، مبلغ 370 میلیون و هفتصد هزار مارک آلمانی از سال1997 و درکریدیت بانک ژنو سویس، بشماره حساب بانکی"اف سی 928530"، مبلغ 178 میلیون و دویست هزار دلار آمریکائی.

11- عباس واعظ-طبسی، کرنر بانک ژنو در سویس بشماره حساب بانکی اف آ اچ 7272، مبلغ 97 میلیون و دویست هزار فرانک سویس و دربانک اشپارکاسه هامبورگ آلمان بشماره حساب بانکی "72251660دی اف اچ"، مبلغ 216 میلیون وهفتصد هزار دلار آمریکائی.

12- حسین شریعتمداری، میدلند بانک لندن، انگلستان، بشماره حساب بانکی 34414011، 37 میلیون و هشتصدهزار پوند انگلیسی.

13- محسن رضائی، یونیون بانک سویس، ژنو بشماره حساب بانکی 442760430، مبلغ 78 میلیون و دویست هزار دلار آمریکائی و در کریت بانک ژنو در سویس بشماره حساب بانکی "7967 اف آ اچ" 52 میلیون و هفتصد هزار فرانک سویس.

14- مسعود موحدیان، کامرس بانک کلن در آلمان، بشماره حساب 3528817، مبلغ 287 میلیون و هشتصد هزار مارک آلمانی از 1997میلادی.

15- کمال خرازی، کرنر بانک ژنو درسویس، بشماره حساب بانکی "4567 آ ام اف"، مبلغ 18 میلیون و دویست هزار دلار آمریکائی.

16- علی رضا معییری، در بانک سوسایتی جنرال ژنو در سویس بشماره حساب بانکی 50024814، مبلغ 12 میلیون و ششصد هزار دلار آمریکائی.

17- حسین کردی، کرنر بانک ژنو در سویس، بشماره حساب بانکی 14710025، مبلغ 14 میلیون و هفتصد هزار دلار آمریکائی.

18- عباسعلی فروغی در کرنر بانک ژنو در سویس، بشماره حساب بانکی 12930034، 10 میلیون و هفتصد هزار دلار آمریکائی.

19- محمد هاشمی بهرمانی (بحرمانی)، دویچه بانک مونیخ در آلمان، بشماره حساب بانکی 1734726، مبلغ 177 میلیون و دویست هزار مارک آلمانی از 1997.

همانگونه که در پیش ذکر شد، این ارقام اگر به تومان بی ارزش (یعنی 1300 تومان برابر یک یورو اروپانی) هم باشد برای من و میلیونها ایرانی ارقام نجومی هستند. در اینجا لایق ذکر است، بدانگونه که منبع زیر به زبان انگلیسی به ما می گوید، گویا این لیست اسامی در سال 1997 توسط کار مندان با شهامت بانکها در ایران بیرون داده شده و بدست دانشجویانی افتاده است. جالب است مقایسه دو لیست زمان شاه و خمینی که یکی اوایل انقلاب منتشر شد و یکی اکنون می خوانیم، هر دو از طرف آن کارمندان محترم و با شهامت بانکی بیرون داده شده که به منافع مردم اندیشیده و می اندیشند. هموطنان عزیز، این طور معلوم است که آخر های عمر رژیم رسیده و اینها با این وضع اقتصادی وحشت ناک که بوجود آورده اند، دیگر قادر به اداره کشور و حکومت کردن نیستند. بهمین دلیل بوحشت افتاده اند و کوشش می کنند تمام ندانم کاریهای اقتصادی را بگردن یک دیگر بیاندازند و دارند برای شانه خالی کردن از زیر بار سنگین تورم و بیکاری و اعتیاد و نپرداختن حقوق چند ماهه کارگران و غیره، آخرین اسلحه را یعنی حضور صاحب زمان و "ما هیچ کاره ایم، اوست که حکومت می کند"، بکار گیرند.

هایدلبرگ، آلمان فدرال، 12 آوریل 2009
بدنبال انتقاد مشايي از مديريت پيامبران الهي ؛اصولگرایان: مشایی توبه کند / آماده افشای انحرافات مشايي هستیم

اظهارات اخیر رحیم مشایی رییس دفتر محمود احمدی نژاد در خصوص مدیریت پیامبران الهی با واکنش تند براخی اصولگرایان و حامیان دولت مواجه شد.

فارس: رئيس دفتر رئيس‌جمهور در اظهاراتي تأمل‌برانگيز مدعي شد پيامبران الهي به درستي مديريت را در جامعه خود پياده نكردند و در تحقق عدالت ناكام ماندند.

اسفنديار رحيم‌مشايي روز يكشنبه در پانزدهمين جشنواره تحقيقاتي علوم پزشكي رازي گفت: بسيار باعث افتخار است حضور در محفلي كه دانش بنيان است. بر مدار ارزش علم هويت و شكل پيدا كرده و ماموريت بزرگ تجليل، تكريم و تعظيم كوششگران عرصه علم و فناوري و دانش را تعقيب مي كند.

وي اضافه كرد: ابتدا مايل هستم سلام گرم رئيس جمهور را به شما ابلاغ كنم كه به دليل تقديم برنامه پنجم توسعه همه جانبه ايران بايد امروز صبح در مجلس حضور پيدا مي كرد از حضور در اين جلسه بازماند اما قلب و روح وي در گرو محافلي چنين و همنشيني با دانشمندان و محققان و پژوهشگران است.

رئيس دفتر رئيس جمهور از تلاش تلاشگران عرصه پژوهش و علم و فناوري و به ويژه اين جشنواره رازي تشكر كرد و گفت: از همه اساتيد، پژوهشگران كه در اين جشنواره نقش داشتند و پايه گذار آن بودند و همه افرادي كه در دولت و به ويژه خواهر گرامي دكتر مرضيه وحيددستجردي تشكر مي كنم. همچنين تلاشهاي معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري كه با حضور دكتر سلطانخواه فصل جديدي را شروع كرده است را ارج مي نهم.

مشايي با اشاره به حضور دو زن در سمت معاونت علمي و فناوري رياست جمهوري و وزارت بهداشت براي اولين بار در جمهوري اسلامي ايران گفت: يكبار ديگر در اين پايگاه تكريم و تعظيم مي كنم حضور پرشور و موثر زنان ميهن عزيز اسلامي ايران را كه نشان دادند مي توانند پايه گذار بخش جديدي از دستاوردهاي بزرگ در كشور باشند كه در سايه مديريت عاليه زنان در كشور عزيزمان تحقق خواهد يافت.

وي به نامگذاري جشنواره تحقيقات علوم پزشكي به نام حكيم زكرياي رازي اشاره و خاطرنشان كرد: ذكر نام رازي، راضي كننده خدا است. چرا كه رازي و چون رازي كسان ديگري كه آمدند و هرگز نرفتند زيرا اينان خورشيدهايي بودند كه طلوع كرده و هرگز غروب ندارند زيرا بزرگ بودند و نه تنها به زمانه خود بلكه به همه زمان تعلق داشتند.

رئيس دفتر رئيس جمهوري تكريم جايگاه ويژه دانشمندان در جامعه و متن زندگي را شكر نعمت الهي دانست و گفت: فهم اهميت و عظمت يك نعمت مهمترين بخش شكر نعمت است. چه كسي كه فهم نكرده باشد ابعاد نعمت را، هرگز نمي تواند شاكر نعمت باشد و اين يك قصه بيش نخواهد بود.

وي گفت: درك ابعاد وجودي شخصيت هاي بزرگي همچون رازي، بر همه انسانها به ويژه براي ملت بزرگ ايران يك واجب عيني است. اگر كسان ديگري در اين مسير از ما سبقت گرفتند از مسئوليت ما در اين شناخت هيچ كم نخواهد كرد.

مشايي با اشاره به نكاتي كه در مورد تحقيقات و پژوهش از سوي وزير بهداشت و معاون رئيس جمهوري مطرح شد، گفت: نكات اميدبخش و راهگشا و راهبر در پيگيري برنامه هاي آتي كه بايد دولت در زمينه توسعه بستر پژوهش در كشور تعقيب كند، بيان شد.

وي گفت: 30 سال پيش كه انقلاب كرديم، حقيقت انقلاب ما يك بازگشت بود. ما ملتي نيستيم كه از نقطه صفر آغاز كنيم، انقلاب اسلامي ما آغاز از نقطه صفر نبود. ما بازگشت به حقيقت وجودي خودمان را به عنوان ملت بزرگ ايران درخواست كرديم. اگر اين در حوزه سياست تبديل شد به يك پديده و اثر گذار در عرصه جهاني از اين جهت بود كه معادلات سياسي جهاني اين انقلاب را بر نمي تابيد. موج اين انقلاب در عرصه سياست برهم زننده معادلات سياسي بين المللي بود، چنانكه شد، همچنان هست و خواهد بود. اما حقيقت انقلاب ما حقيقت فرهنگي بود، حقيقت علمي بود، حقيقت معرفتي بود. بازگشت به جايگاه شايسته ملت ايران.

مشايي اضافه كرد: تحقير چنين ملتي موتور حركت اصلي انقلاب ملت بزرگ ايران بود. ملت بزرگ ايران اين تحقير تاريخي را برنتابيد و اين نهضت بزرگ را بر پايه دريافت هاي روشن از حقيقت اسلام و ايران شروع كرد.

رئيس دفتر رئيس جمهور با تاكيد بر اين نكته كه قصد ورود به اين بحثها را نداشته است، يادآور شد: تجديد حيات فكري كه در سايه انقلاب اسلامي در ايران آغاز شد، براي به ثمر نشستن با حداكثر ظرفيت خودش، نيازمند تجديد حيات علمي است. اگر گمان ببريم كه بازگشت ما به ارزشهاي ديني، اسلامي و فرهنگي كشور در سطح ظاهر در حال توقف باشد و ما تنها در شكل و ظاهر و در قالبها نشانه هاي استمرار ارزش را جستجو كنيم و پايه هاي اصلي آن را مستقر نكنيم به استواري، نتيجه اين خواهد بود كه پرچمي كه برافراشته مي شود، اين پرچمي كه به فروغ و ظهور مي رسد در تندبادها از جا كنده خواهد شد. تلاشهاي مردمان در دنيا و در دوره ها و زمانها همگي به نتيجه نرسيده است. چه بسا حركت هاي رو به جلو و ارزشمند در دوره هاي مختلف توسط آدميان نتيجه بخش نبوده است چون پايه ها به استواري زده نشده است. يعني ظرفيت يك بناي جديد مستحكم و بزرگ را نداشته است و در فشاري و لغزشي فروريخته است. اين موضوع علمي است و اصولي و منطقي است.

وي اظهار داشت: اگر ما بخواهيم پايه هاي تمدن نويني را آنچنان كه امام (ره) و رهبر عزيز انقلاب فرموده اند بنيان بگذاريم، هيچ راهي جز تجديد حيات علمي در ايران وجود ندارد. اين رويا و خيال است كه كسي گمان ببرد مي تواند حرف هاي درشت سياسي بزند، مي تواند مواضع تند و تيز و كلان و گنده اي در حوزه هاي مختلف بگيرد و اين به نتيجه برسد. امكان ندارد. تنها راه آن است كه تجديد حيات ملت ايران و آغاز فصل جديد زندگي براي ايرانيان بزرگوار را با تجديد حيات علمي سامان ببخشيم، پايدار كنيم و ماندگار كنيم. هيچ راه ديگري پيش روي ملت ايران گشوده نيست. اين سنت الهي است.
* متاسفانه دريافت درستي از حقيقت مكتب انبيا ارائه نمي شود

مشايي با ابراز تاسف از اينكه بسياري از مطالب به خوبي تبيين نشده اند، گفت: انبيا و مكتب شان دانش بنيان بوده اند. متاسفانه دريافت درستي از حقيقت مكتب انبيا ارائه نمي شود. شخصيت صلحا، اوليا و اوصيا الهي خوب تبيين نمي شود. وقتي ما مي گوييم حضرت موسي (ع)، حضرت عيسي (ع) و حضرت محمد (ص) گمان مي كنيم كه اينها معلم اخلاق بوده اند. البته معلم اخلاق هم بوده اند اما حقيقت اينها به معلمي اخلاق محدود و بسنده نمي شود. انبيا مديران جامع الاطرافي هستند كه مي خواهند عدالت را برقرار كنند.

وي اضافه كرد: خب عدالت را براي چه برقرار كنند؟ آيا عدالت فقط يك احساس است. يك احساس دروني فطري، يك جاذبه باطني است كه ارزش ذاتي دارد و ما بايد صرفاً عدالت را مستقر كنيم. يا اينكه عدالت آغاز كار است به اين معنا كه بستر فراهم شود و عوامل موئده پديد آيند، موانع حذف شوند، مقتضيات موجود شوند، موانع مفقود شوند كه چه اتفاقي بيافتد كه همه ظرفيت ها براي شكوفايي انسان فراهم شود.

مشايي گفت: برخي گمان مي برند كه جامعه مطلوب و توحيدي و آرماني جامعه اي است كه انسان در آن گناه نكند، ظلمي نشود، فسادي نشود، دزدي نشود، قتلي نشود، فقيري گرسنه نخوابد. نبود همه اينها خوب است اما اين جامعه آرماني نيست. اين جامعه، جامعه مقدماتي است. اين جامعه تازه امكان بروز استعداد و شكوفايي ظرفيت ها انسان را فراهم مي كند.

رئيس دفتر رئيس جمهور اظهار داشت: پيامبران كه براي عدالت آمدند كه البته به اين نقطه نرسيدند، هيچ كدام نرسيدند. اصلاً نزديك آن هم نشدند. البته بخشي از اين صحبتها به اين موضوع مربوط مي شود اما بايد توجه داشته باشيم كه اگر حضرت عيسي (ع) 30 سال پيامبر است و سرانجام 30 سال رسالت او اين است كه مسيحيان مي گويند او را به صليب كشيدند، اما ما بنا بر قرآن مي گوييم فرد ديگري به صليب كشيده شد. فرق نمي كند در هر حال حضرت عيسي (ع) مديريت اش منتفي شد.

وي ادامه داد: اگر حضرت عيسي (ع) به جاي 30 سال 300 سال پيغمبري مي كرد، پيغمبري هم از نوع معلم اخلاق صرف نبينيم و از نوع مديريت جامعه ببينيم، چكار مي كرد؟ مطمئن باشيد كه مي رفت براي تحقق عدالت.
قد نسلهاي بعد از رازي كوتاه ماند

مشايي گفت: جمله اي استراتژيك عرض مي كنم در مورد تحقق عدالت. امروز كه ما به رازي افتخار مي كنيم معنايش اين است كه قد بلند رازي از اعماق تاريخ پيدا است. اما همه آن مربوط به قد بلند رازي نيست بلكه اين مربوط به كوتاه ماندن قد نسل هاي بعد از رازي است كه رازي همچنان استوار در اعماق تاريخ باقي مانده است.
* خدا ميلياردها آدم خلق كند 200 تا بوعلي سينا از توي آنها دربيايد هنر نيست

وي خاطرنشان كرد: بعد از هزار سال ما به بوعلي سينا افتخار مي كنيم. بوعلي سينا خيلي قابل افتخاركردن است. افتخار مال اين است كه در عصر و زمان خودش قامت رعنا و زيبا داشته است و برجسته بوده است اما قرار نيست كه بوعلي سينا افتخار هزار سال بعد آدميان هم باشد. اين نشانه فقر جوامع در ساليان و سده ها است. چرا اين اتفاق افتاده است، به خاطر اينكه فرصت شكوفايي انسانها در دوران هاي مختلف پديد نيامده است. الآن ميلياردها آدم در دنيا است اما چند بوعلي سينا داريم. قرار باشد كه چند تا آدم بوعلي سينا شوند، اين افتخار نيست. خدا ميلياردها آدم خلق كند 200 تا بوعلي سينا از توي آنها دربيايد هنر نيست.

رئيس دفتر رئيس جمهور گفت: معلوم است كه اين موضوع با حكمت الهي همخواني ندارد. معنايش اين است كه بنا بر اين نبوده است. بنا بر اين است كه بيس (پايه) آدم ها بوعلي سينا باشد. دوره آخر الزمان كه البته آغاز زندگي انسان ها است. دوره آخر به معناي پايان نيست، آغاز و بالاترين دوره است. آنجا هم پايه انسانها بوعلي سينا نيست. اگر غير از اين باشد بايد ما شك كنيم به حكمت الهي.

برويد زندگي نوح را پيدا كنيد، مديريت نكرده، 950 سال بوده اما مديريت جامع نكرده است

رئيس سابق سازمان ميراث فرهنگي كشور اضافه كرد: اگر حضرت عيسي (ع) موفق مي شد 300 سال مديريت مي كرد جامعه را، حضرت موسي (ع) هم 500 سال مديريت مي كرد. البته اين سالها را من از خودم نمي گويم بلكه در قرآن در مورد سن نوح نيز نكاتي گفته شده است كه 950 سال بوده است. اما برويد زندگي نوح را پيدا كنيد، مديريت نكرده، 950 سال بوده اما مديريت جامع نكرده است. نتوانسته عدالت را برقرار كند.
* پيامبران نتوانستند عدالت را برقرار كنند

مشايي يادآور شد: پيامبران نتوانستند عدالت را برقرار كنند. تاريخ را ببينيد. 300 سال مديريت جامع حضرت عيسي (ع) بود اصلاً تاريخ عوض مي شود و ممكن است زمان آمدن پيامبر اسلام عوض مي شد. ما كه نمي توانيم بگوييم حتماً بايد همين زمان بيايد. چون يكي از علت هاي آمدن انبيا مربوط است به اينكه خاصيت دين گذشته براي هدايت مخدوش شده باشد. معنايش اين است كه اگر او (عيسي) مي توانست پرچم‌هاي بلند هدايت را بر فراز نقطه هاي عالم به اهتزاز درمي آورد، ماموريت پيامبر جديد هم متحول مي شد.

وي در خصوص پيامبر اسلام (ص) نيز گفت: پيامبر اسلام هم فصل جديدي است كه بايد ديد ايشان چقدر مديريت كرده است. اما اگر اينها مديريت مي كردند، عدالت را برقرار مي كردند چون عدالت پايه است. من از خودم نمي گويم اين نص قرآن است. "ما پيامبران را فرستاديم و با آنها كتاب و ميزان قرار داديم كه مردم به قسط قيام كنند. " اين آغاز است و بدون اين هيچ اتفاق ميمون و مباركي نمي افتد.
تاريخ محروم است از اتفاقات مباركي كه خدا براي بشر مي خواست ولي بشر نخواست

مشايي اظهار داشت: تاريخ محروم است از اتفاقات ميمون و مبارك فراواني كه خدا براي بشر مي خواست ولي بشر نخواست و نشد. چه زماني خواهد شد. هر پيغمبر و مديري كه مي خواهد عدالت برقرار كند، راهش چيست.

وي گفت: آن عزيزي كه خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد چطور جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد. مكانيزم توسعه عدالت در دنيا چيست. اين را بايد گفتگو كنيم.

*اگر امام زمان (عج) موفق مي شود به توسعه عدالت در دنيا، راهش توسعه علم است

مشايي تاكيد كرد: مطمئن باشيد و من از سر يقين مي گويم و هركسي اختلاف دارد مي توانم با او گفتگو كنم. هيچ راهي براي هيچ فردي، هيچ نبي و هيچ مرسلي براي تحقق عدالت وجود ندارد الا اينكه علم را بگستراند. اگر امام زمان (عج) موفق مي شود به توسعه عدالت در دنيا، راهش توسعه علم است.

رئيس دفتر رئيس جمهور اظهار داشت: حال مي بينيم كه تاريخ علم هم مشكلات زيادي دارد و محروميت هاي تاريخي بشر از علم وجود داشته است. الان درجه علم كجاست، مي توانست هزار سال پيش محقق شود. دليلي ندارد، چرا كه عظمت مي خواست.

وي گفت: آن كسي كه جهان را پر از عدل و داد مي كند پايه انسانيت را ارتقا مي دهد، مسيرش توسعه علم است. چون راه ديگري وجود ندارد.

مشايي با اشاره به نكاتي كه در مورد علم و دانش در كليپ جشنواره نمايش داده شد، گفت: شما (خطاب به حضار) به اين بيانات نيازي نداريد چون اهل اين حوزه هستيد و اين را لمس مي كنيد. بيان تاكيد است براي اينكه فراموش نكنيد.

وي با تاكيد بر لزوم توجه به هويت ملي گفت: ملت بزرگ ايران اگر مي خواهد بازگشت و رجعتي داشته باشد، نه به گذشته بلكه به جايگاه گذشته خود در مقياس جهاني بايد افتخار آميز فكر كند. افتخار آميز زندگي كند. بايد مغرور باشد بايد احساس افتخار كند. هويت ملي ايراني اگر قابل افتخار است و اگر نام ايران موجي از عشق و شور در جان هاي ما مي آفريند. بايد ببينيم ريشه اش چيست. آيا اين يك الفت از سر عادت است يا يك علقه از سر معرفت است. دومي قيمت دارد، اولي قابل معامله است خيلي ها بودند آدم هاي مدعي كه بر سر وطن خود را باختند، اما آدم هايي بوده اند كه براي اين سرزمين جانبازي كرده اند، همين آب و خاك.

مشايي با بيان اينكه ما غرور ملي مي خواهيم گفت: غرور ملي بدون غرور علمي تحقق ناپذير است و حق همين جا است و شما مي دانيد و من براي ثبت در تاريخ زندگي مان يادآوري مي كنم كه مادام كه در عرصه علم و فناوري قدرت رقابت با جهان با همسايگان و در سطح منطقه و جهان را نداشته باشيم ادعاي داشتن آينده روشن تر يك خيال است. اما سئوال اين است كه مي توانيم داشته باشيم . بله مي توانيم.

وي اظهار داشت: تاريخ ما كه بازگشت مي دهيم به ميراث تاريخي و ارزشگذاري مي كنيم براي اينكه يادمان نرود ما كه بوده ايم. نسل هاي نو بدانند همچنان كه ما در گذشته پيشتاز عرصه علم و فناوري بوديم امروز هم شدني است. امروز فرق انقلاب با همه تضييقات و محدوديت ها و تحريم ها و 10 سال و 8 سال جنگ سنگين و نابرابر و ناجوانمردانه، فرزندان ما آمده اند آينده كشور را رقم بزنند.

رئيس دفتر رئيس جمهور اضافه كرد: عرصه علم وسيع و گسترده است و رقابت در عرصه هاي علمي و فناوري هاي نوين اولويت دارد. در همه حوزه ها، در پزشكي، مخابرات، اطلاعات، انرژي اينها عرصه هاي جدي رقابت است و آينده از آن كسي است كه اينها را در اختيار دارد. ما بزرگي و پيشرفت ملتهاي ديگر را هم مي خواهيم. غرور ملي ما از منظر انساني است تا در جهان، جهاني پر از مهر بسازيم. چون جهان پر از مهر است كه براي همه مفيد است وگرنه يك گوشه پر از مهر در اين جهان متحد، يكپارچه و مرتبط قابل ساختن نيست. گوشه اي پر از مهر باشد و گوشه اي پر از قهر باشد. جايي محبت پر شده باشد و جايي نفرت نشسته باشد.

وي ساختن جهان پر از مهر را ماموريت جديد جامعه انساني دانست و گفت: اين جامعه انساني هويت جهان واقع را دريافته است و به سمت ساختن يك جهان متحد و يكپارچه مي رود و مي فهمد كه اين تنها راه است.

مشايي در خصوص ظرفيت علمي كشور گفت: بر دولت فرض و واجب است كه نگاه بلندي براي توسعه عرصه پژوهش در علم و فناوري باز كند. حركت هاي خوبي آغاز شده است. اينكه معاونت علمي ايجاد شده است به معني معاونت اجرايي نبوده و يك معاونت سياستگذاري و پشتيباني است و در نهاد رياست جمهوري در تشكيلات جديد حسب نظر شخص رياست جمهوري هم مركزي را براي پشتيباني و نظارت در نظر مي گيريم كه ببينيم واقعاً فرآيند علم و پژوهش در كشور چگونه است و روند حمايت از پژوهشگران كشور را رصد كنيم.

وي اضافه كرد: كارهاي خرده ريز بايد برود جاي ديگر و اولويت آن پايين بيايد و كارهاي اساسي تر تعقيب شوند. بنا به دستور رياست جمهور انشاء الله از سال 89 بناي دانشگاه بزرگ علوم و فنون نوين و پژوهشگاه بزرگ علوم و فنون نوين در ايران ايجاد خواهد شد. دستور جديد رئيس جمهور است كه بتوانيم در عرصه هاي جديد ظرفيت ها را شناسايي كنيم.

مشايي تاكيد كرد: ظرفيت هم پيش از شناسايي بايد تزريقي در جامعه اتفاق بيافتد. بايد فرهنگ گرايش به علوم و فنون جديد را در بطن دانش آموزان و بچه هاي كوچك را جاري و ساري كنيم. عشق به فنون ايجاد را در آنها ايجاد كنيم. بعد از آن تازه مي فهميم كه ظرفيت چيست. توانمندي چيست. چون كسي كه با اين حوزه آشنا نيست، شناسايي توانايي او هم آسان نيست. رسانه به ويژه رسانه ملي مسئوليت خواهد داشت كه با كمك دستگاههاي مسئول و معاونت علمي و وزارتخانه هاي بهداشت و علوم اين كار انجام شود.

رئيس دفتر رئيس جمهور افزود: بستر فراهم كنيم، زمينه را ايجاد كنيم. اگر امكانات كه پراكنده است خوب مديريت شود و كارهايي هم شروع شده است، نتايج خوبي خواهد داشت.

مشايي با اشاره به دستاوردهاي بزرگ دانشمندان ايراني خاطرنشان كرد: ديروز گزارشي را از يكي از اساتيد مي شنيدم كه افتخار آميز بود در ژن درماني. ما داريم در بالاترين سطح دنيا عمل مي كنيم اما پراكنده است و آدم افسوس مي خورد . اين آقا را بايد در زرورق مي گذاشتند تا بماند و در ويترين نمايش اش دهيم.

وي افزود: ما در كشور خيلي هزينه مي كنيم اين افتخار است. امروز مي خواهند چهره سياهي از ايران به نمايش بگذارند چون منطق ايران را نمي دانند. چطور اين چهره را تغيير بدهيم. يك راه اين است كه ما پرچم هاي دانش مان را بالا ببريم. همين موضوع انرژي هسته اي، آنها هم مي دانند بمبي در كار نيست و فايده اي ندارد. آنها نگران بمب بزرگ تر هستند كه نام ايران در دنيا انفجار است. اين بمب است.

مشايي با اشاره به سفر به آمريكاي جنوبي و اعطاي يك دستگاه نانواسكوپ به كشور ونزوئلا گفت: خوشبختانه پروژه هاي بسيار بزرگي در دست اجرا است. برخي از آنها محرمانه است و برخي ديگر نيز شما مي دانيد. همه اهل فن و مردم مطلع نيستند و اميدواريم خبرهاي خوبي داده شود. در اين سفر گفتيم هميشه صنايع دستي مي بريم اما من از دوستان تلاشگر در عرصه علم و فناوري خواستم كه نانواسكوپ هديه بدهيم به رئيس جمهور برزيل و رئيس جمهور ونزوئلا. دوستان از فرصت استفاده كردند و گزارشي ارائه دادند و سئوال آنها اين بود كه شما در اين مدت كوتاه چطور اينقدر پيشرفت كرديد كه دوستان پاسخ دادند كه اگر شما ملت ايران را بشناسيد ديگر اين سئوال را نمي پرسيد.

وي اظهار داشت: آن زمان كه ما ارجاع مي دهيم آنها را به گذشته، آنها تازه متوجه عظمت ملت ايران مي شوند. از اين دست توانايي ها ما فراوان داريم.

رئيس دفتر رئيس جمهور گفت: اميدوارم در سايه يك سري برنامه ريزي هايي كه خوشبختانه با آهنگ خوبي آغاز شده است، بتوانيم يك فصل شايسته ملت ايران ايجاد كنيم. ايران يعني اسلام ناب، علي، عشق، ايران را كسي پرچم اش را بالا ببرد در دنيا عبادت بزرگي كرده است. بخواهيم و نخواهيم دين، حقيقت، خدا و توحيد و نبوت و معاد با ايران گره خورده است. اي آن كسي كه دلت براي دين مي سوزد بدان كه امروز بالا بردن پرچم ايران يكي از بزرگترين كارهايي است كه مي توان براي دين كرد.

وي افزود: اگر كسي رضايت خاطر پيامبر اسلام (ص) و تبسم بر چهره علي (ع) و زهرا (س) را مي خواهد امروز بايد بكوشد كه نام ايران با عزت در دنيا طنين‌انداز شود.
حجت‌الاسلام رهبر : مشايي بايد در حوزه كاري خود صحبت كند

فارس: رئيس مجمع نمايندگان روحاني مجلس با انتقاد از ادعاهاي اخير مشايي گفت: هر كس بايد در حوزه تخصص و توانمندي خود صحبت كند اما برخي قصد دارند در همه زمينه‌ها وارد شوند، ولي از عهده كار بر‌نمي‌آيند.

حجت‌الاسلام محمد‌تقي رهبر نماينده مردم اصفهان و رئيس مجمع نمايندگان روحاني مجلس شوراي اسلامي گفت: قرآن كريم مي‌فرمايد كه "ما پيامبران را با دلايلي روشن براي برپايي قسط و عدل در بين مردم فرستاديم "، اين آيه نشان مي‌دهد كه هر پيامبري برنامه برقراري ايجاد عدل را داشته ولي نسل‌هاي انساني در طول نسل‌ها رشد تدريجي دارند.

وي افزود: در زمان حضرت آدم موضوعات سياسي اصلا وجود نداشته است، در سال‌هاي بعد هدف نجات بشر از بت‌پرستي بوده نه اينكه انبياء نخواهند عدالت را برقرار كنند البته بايد فضا را هم ديد چرا كه نمي‌شود كتاب‌هاي عالي را براي آموزش به دانش‌آموزان مقطع ابتدايي داد.

رهبر ادامه داد: در هر زماني پيامبر آن زمان متناسب مخاطبين و شاگردان خود عمل مي‌كند، درست همانند يك مدرسه؛ در مدرسه نبوت پيامبران الهي استعداد انسان‌ها‌ را لحاظ مي‌كردند و در زمان حضرت نوح هم تمام گفتار ايشان اين بوده كه مردم بت نپرسند.

وي با بيان اينكه طبق فرمايشات قرآن همه انبياء با هدف پياده‌سازي عدل فرستاده شده‌‌اند، خاطر نشان كرد: برنامه يك نبي مكمل برنامه ديگري است به طور مثال دين حضرت موسي نسبت به اديان پيش از آن كامل‌تر بوده ولي دين حضرت عيسي از دين حضرت موسي هم كامل‌تر است؛ اين موضوع عدم مديريت نيست بلكه به شرايط و زمان بستگي دارد لذا برنامه‌اي كه يك پيامبر ارائه مي‌دهد متناسب با ظرفيت مخاطبين خود است.

امام جمعه موقت اصفهان در مجلس خاطر نشان كرد: مديريت حضرت نوح جدا كردن مردم از بت‌پرستي و ظلم به يكديگر بود البته بعدها حضرت سليمان حكومت هم تشكيل داد؛ يك استاد دكترا كه توان درس دادن در حد دكترا را دارد زماني كه به كودكان درس مي‌دهد با زبان بچگانه صحبت مي‌كند.

رهبر با اشاره به ادعاهاي روز گذشته مشايي تاكيد كرد: مشايي از اين ‌گونه ادعاها را قبلا هم داشته و ما در آن موارد هم به سخنان وي پاسخ داده بوديم البته موضوع روز گذشته به تندي سخنان قبلي نيست ولي مشايي همين طور است.

وي افزود: هر كس بايد در حوزه تخصص و توانمندي خود صحبت كند اما بعضي‌ها قصد دارند در همه زمينه‌ها وارد شوند ولي از عهده كار بر‌نمي‌آيند، يا بيان آنها نادرست است و يا برداشت آنها صحيح نيست، اين اتفاقاتي است كه مي‌‌افتد. مشايي اين‌گونه سخنان را در گذشته هم داشته است.

رئيس مجمع نمايندگان روحاني مجلس در پايان اظهار داشت: در مورد انبياء و در حوزه دين بايد كارشناسانه سخن گفت.

عضو شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي با انتقاد شديد از ادعاهاي اخير مشايي؛ احمدي‌نژاد بايد درباره مشايي تجديد نظر كند
پناهندگی ۲۷ دیپلمات ایرانی

جنبش راه سبز (جرس): علی اکبر امیدمهر، دیپلمات سابق جمهوری اسلامی که به عنوان سفیر در کشورهای هند، پاکستان و افغانستان خدمت کرده است در مصاحبه ای با صدای امریکا اعلام کرد که علاوه بردیپلمات جمهوری اسلامی در نروژ، عده زیاد دیگری از دیپلماتهای ایرانی در کشورهای مختلف نیز طی چند ماه گذشته، خدمت به جمهوری اسلامی را ترک و به کشورهای محل کار خود پناهنده شده اند.

به گفته وی، طی تنها دو هفته گذشته پنج نفر از دیپلماتهای جمهوری اسلامی از کشورهای محل اقامت خود تقاضای پناهندگی کرده اند. این پنج نفر علاوه بر محمد رضا حیدری، کنسول ایران در نروژ، که پناهندگی وی از طریق مطبوعات نیز اعلام گردیده است، شامل دو دیپلمات ایرانی در آلمان، یک دیپلمات در فرانسه و یک دیپلمات در انگلستان است که به همراه خانواده های خود تقاضای پناهندگی کرده اند.

وب سایت سلام به نقل از امید مهر گزارش داده است دلیل اینکه پناهندگی این افراد هنوز در مطبوعات منعکس نگردیده است این است که در کشورهای اروپائی مثل آلمان و غیره از لحاظ قانونی دولت مجاز به اعلام عمومی اطلاعات مربوط به پناهندگی افراد، از قبیل نام و ملیت آنان نمیباشد، و این حق برای خود پناهنده ها محفوظ است.

به گفته این دیپلمات سابق جمهوری اسلامی، دیپلماتهای فوق به دلیل آنکه هنوز در پی تدارک و تثبیت امنیت خود و خانواده خود میباشند از اعلام اخبار مربوط به پناهندگی خود خود داری کرده اند.

امیدمهر همچنین خبر داد که در طی ماههائی که از آغاز جنبش سبز آزادی طلبی مردم میگذرد کلا بیست و هفت نفر از دیپلماتهای جمهوری اسلامی خدمت را ترک و به کشورهای غربی پناهنده شده اند.
حمله لباس شخصی ها به آموزشگاه گروه موسیقی دانشور در پی تقدیم نمودن تصنیفی به کشته شدگان، کمیته گزارشگران حقوق بشر

کمیته گزارشگران حقوق بشر - بنابر گزارش های دریافتی پس از اجرای آخرین کنسرت گروه موسیقی دانشور در ایران و تقدیم نمودن تصنیف سیل اشک به کشته شدگان وقایع پس از انتخابات، گروهی لباس شخصی به آموزشگاه این گروه حمله کرده و پس از ضرب وشتم اعضای حاضر در این آموزشگاه تمام سازها و شیشه های این آموزشگاه را با زنجیر شکستند.

علیرغم چنین برخوردی این گروه آخرین اجرایشان در خارج کشور را نیز به "هم میهنانی که برای آزادی و دموکراسی در ایران مبازره می کنند و هم چنین به آنانی که جان سبزشان را نثار خاک سرخ ایران نمودند" تقدیم کردند.

گفتنی است کنسرت اجرا شده توسط این گروه در ایران که منجر به چنین برخوردی از سوی افراد لباس شخصی شد در سالن امام خمینی زنجان برگزار گشت و بابک دانشور از اعضای این گروه ضمن اجرای تصنیف بیانیه ای را از طرف گروه در این کنسرت قرائت کرد.
زندگی زیر فشار تهدیدها

مهدی کروبی، روحانی هفتاد و دوساله، رئیس سابق مجلس و نامزد اصلاح طلب انتخابات پرامّا و اگر ریاست جمهوری خردادماه گذشته ایران در انتخابات مذکور پس از محمود احمدی نژاد و میرحسین موسوی رهبر کنونی معترضان ایرانی، نفر سوم شد. در ماه های اخیر کروبی بارها تهدید شده و حتی مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. روزنامه او به نام "اعتماد ملّی" تعطیل و مشاورانش بازداشت شده اند. در جریان تظاهرات معترضان در روز عاشورا که در روز 27 دسامبر گذشته برگزار شد و طی آن نیروهای انتظامی با تیراندازی به جمعیت هشت نفر( به گفته مقامات دولتی) و از جمله خواهرزاده آقای موسوی را به قتل رساندند مهدی کروبی یکی از هدف های اصلی تهاجمات بنیادگرایان هوادار محمود احمدی نژاد بود و تعدادی از روحانیون بلند پایه خواستار" محاکمه و مجازات او برای عبرت دیگران" شدند. روز بعد از عاشورا گروه اندکی از مزدوران اجیر شده از جانب افراط گرایان با حمله به ماشین کروبی که تازه از مسجدی در شرق تهران خارج شده بود شیشه های آن را شکستند امّا مردم آن ها را فراری دادند. شهامت مهدی کروبی در افشای شکنجه های اعمال شده در مورد بازداشت شدگان تظاهرات و تجاوز به آن ها در زندان او را به یکی از رهبران پر مخاطب جنبش "سبز" معترضان بدل کرده است. گرچه کروبی بر عزم خود در ادامه مبارزه راسخ است امّا مسئله امنیت جانی او مسئله ای است که موجب نگرانی شده است.

فاطمه، همسر کروبی و مدیر مجله زنانه ایراندخت که چند روز پیش در ادامه سیاست سرکوب نظامی دولت بسته شد در گفت و گوئی تلفنی به پرسش های لوموند پاسخ داده است.

در مورد اینکه آیا حکومت تا مرز به راه انداختن حمام خون پیش خواهد رفت و سیاست سرکوب را که تا به حال منجر به کشته شدن ده ها نفر شده تا به آخرادامه خواهد داد نظرش را جویا می شویم. خانم کروبی می گوید: "سیاست بدون مصالحه معنی ندارد. امّا به نظر می رسد که کسانی که قدرت را در ایران در دست دارند راه سرکوب را انتخاب کرده اند. بدون توجه به اینکه در تاریخ کشور ما توسل به روش های سرکوب در مقابل ملّت شجاع ایران هیچوقت با موفقیت همراه نبوده است و به نظر من این بار هم موفق نخواهد بود". فاطمه کروبی در ادامه می گوید که امیدوار است مسئولین کشور"خیلی زود تغییر نظر بدهند و در مقابل خواسته های مردم به روش های دیگر متوسل شوند".

امّا او علاوه بر نگرانی برای مردم نگران امنیت جانی همسر و فرزندان و خود نیز هست. به گفته خانم کروبی که در گذشته پرستار بوده و موقع صحبت درباره شوهرش به کرات او را با لحنی محترمانه آقای کروبی می خواند " حکومت در حال حاضر هیچ کمکی نمی کند و اقدام مؤثری برای حفاظت از ما به عمل نمی آورد. واقعیت امر اینست که در هفته های اخیرحتی گروه محافظان آقای کروبی هم به خاطر دستوراتی که به آن ها داده شده به وظایفشان عمل نمی کنند. در حالی که اوضاع روز به روز بدتر می شود اقداماتی که برای حفاظت از آقای کروبی و خانه ما انجام گرفته به اندازه ای ناچیز است که عملاً بی فایده است. ما مجبور شدیم خودمان برای حفاظت از جان مان در فکر راه چاره باشیم".

پخانم کروبی گرچه زن شجاعی است امّا به نظر می رسد که او هم در سخن گفتن جانب احتیاط را رعایت می کند. از او می پرسیم که آیا منظورش از گفتن این حرف این نیست که فشار تهدیدها بر خانواده اش رو به افزایش است؟ در پاسخ می گوید:" بله منظورم همین است. مأموران لباس شخصی مسلح که از طرف نیروهای امنیتی حمایت می شوند به دفعات به آقای کروبی حمله کرده اند، ایشان را تهدید کرده اند و به ماشین شان آسیب رسانده اند". خانم کروبی در ادامه می گوید: "چیزی که باعث نگرانی من شد و مرا وادار کرد واکنش نشان دهم تهدید مستقیم ما از جانب رئیس کمیسیون امنیت ملّی مجلس و از جانب عده ای از چهره های تندروی رسانه های داخلی بود. وقتی مسئولین کشور علناً از مردم می خواهند که "خودشان مستقیماً و به طور خود جوش علیه رهبران جنبش سبز دست به کار شوند" آدم نگران می شود". خانم کروبی در پاسخ سئوال ما در مورد معنی گفته های فوق می گوید:" معنی اش دادن چراغ سبز از جانب حکومت به مزدوران آدمکش است تا به اسم" مردم" به وظیفه خود یعنی حمله به ما عمل کنند".

به سئوال ما در مورد اینکه آیا جان خود و شوهرش را در خطر می بیند پاسخ می دهد:" بله. با توجه به اینکه اقدامات حفاظتی لازم صورت نمی گیرد من نگران خودم و شوهرم به علاوه فرزندانم هستم چون به تصور غلط تندروهائی که فکروذکری جز سرکوب ندارند با حذف فیزیکی آقای کروبی و آقای موسوی می توانند بر خواسته های مردم سرپوش بگذارند". خانم کروبی با لحنی محکم ادامه می دهد:" من صریحاً اعلام می کنم که اگر بلائی سر آقای کروبی بیاید حکومت مسئول است و اگر جنایتی رخ دهد حکومت نخواهد توانست با نسبت دادن آن به خارجی ها یا گروه های دیگر از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کند".

از او می پرسیم در صورتی که حکومت تا این حد پیش نرود و فقط اقدام به دستگیری پیش قراولان جنبش سبز یعنی آقایان کروبی و موسوی کند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ فاطمه کروبی به صراحت می گوید: " خواسته های جنبش سبز مردم ایران مطابق با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. آقای کروبی بارها در سخنانش خواستار اجرای تمامی مواد قانون اساسی شده است. آقای موسوی هم در بیانیه شماره هفده خود خواستار آن شده که بر طبق قانون اساسی به بخشی از خواسته های مردم پاسخ داده شود. همه کسانی که خواهان یافتن راهی برای حلّ مشکل امروزند باید حاکمیت قانون و اجرای آن را به طور یکسان در مورد همه بپذیرند. باید به رفتارهای غیرقانونی خاتمه داده شود در غیر اینصورت بحران جاری روز به روزعمیق تر خواهد شد. دستگیری اقای موسوی و کروبی علاوه بر اینکه غیر عادلانه است نفت روی آتش ریختن است و به تحریک جامعه دامن می زند".

درصورت دستگیری رهبران جنبش سبز چه بر سر جنبش خواهد آمد؟: " اگر به فرض چنین اتفاقی بیافتد همه ما باید تلاش کنیم که مردم مثل سابق به تظاهرات مسالمت آمیز ادامه دهند و بابت این قضییه بهای سنگین نپردازند".

از خانم کروبی نظرش را در مورد برخورد مبارزان حقوق بشر و مدافعان دموکراسی خارج از کشور با بحران ایران جویا می شویم امّا او ترجیح می دهد که به تفسیر سیاسی نپردازد و با فروتنی جواب می دهد: " من در حدی نیستم که وظیفه دیگران را برایشان مشخص کنم... بهتر است شما را به حرفی که همسرم بارها تکرار کرده ارجاع بدهم:" من وظیفه شرعی، قانونی و ملّی خودم را انجام داده ام و از هیچکس انتظاری ندارم".

منبع: لوموند 7 ژانویه
برادر فروغ میرزایی: عمیقاً نگران وضعیت خواهرم هستیم، بازداشت خانوادگی به یک سنت تبدیل شده است، ادوارنیوز

ادوارنیوز: برادر فروغ میرزایی وکیل دادگستری که جمعه شب یازدهم دی ماه به همراه همسرش، روزبه کریمی روزنامه نگار، بازداشت شد و بنا به اطلاع در زندان اوین به سر می برد گفت: "خواهرم بعد از تماس تلفنی که یک روز پس از بازداشت با ما گرفت در هفت روز گذشته هیچ تماسی با خانواده نداشته و ما عمیقاً نگران وضعیت و شرایط نگهداری وی هستیم در حالی که ملاقات و تماس با خواهرم حق قانونی ماست".

حسین میرزایی با بیان اینکه علی رغم مراجعات مکرر، مراجع ذیربط هنوز اطلاع دقیقی در خصوص دلیل بازداشت و اتهام وی ارایه نکرده اند، گفت: "خواهر اینجانب وکیل دادگستری است و در سال های اخیر وکالت قانونی پرونده های تعدادی از فعالان دانشجویی و اجتماعی و نیز شهروندان عادی را به عهده داشته است. فعالیت های وی در این راستا همواره قانونی و شفاف بوده و از این رو بازداشت وی برای ما شگفتی آور است".

برادر فروغ میرزایی با اشاره به چگونگی بازداشت خواهر و همسر خواهرش می گوید: "توجه خواهرم به رفتار قانونی آنقدر بوده که در موقعیت پر استرس بازداشت با مشاهده حکم قدیمی تفتیش منزل، به ماموران تذکر می دهد و ماموران پس از دقایقی با حکمی جدید که احتمالا به صورت آماده در خودرو داشته اند مجددا جهت تفتیش و بازداشت آنان مراجعه می کنند".

حسین میرزایی با بیان اینکه بازداشت یک وکیل اگر در ارتباط با فعالیت های شغلی و حرفه ای اش باشد موجبات خدشه به رکن مهم دفاع را فراهم می کند گفت: "قصد دارم در نامه ای به رییس قوه قضاییه خواستار صیانت وی از شأن وکالت و جایگاه وکیلان شوم چرا که امر دفاع یکی از ارکان مهم دستگاه قضایی کشور است و رییس قوه باید از خدشه دار شدن این مقوله قانونی، انسانی و اخلاقی ممانعت کند".

وی افزود: "همچنین از همکاران وی در کانون وکلا می خواهم نسبت به این موضوع حساس باشند و در قبال اموری که شأن و جایگاه وکلا را مخدوش می کند موضع گیری کنند".

برادر فروغ میرزایی با انتقاد از بازداشت وی به همراه همسر روزنامه نگارش گفت: "متاسفانه در ماه های اخیر بدعت بازداشت خانوادگی در حال تبدیل شدن به یک رویه و سنت است و مسوولان امر باید از ادامه این گونه رفتارها که مورد تایید هیچ شرع، عرف و قانونی نیست ممانعت بعمل بیاورند".

وی با اشاره با فعالیت های همسر خواهرش به عنوان یک روزنامه نگار نیز گفت: "روزبه کریمی روزنامه نگار شناخته شده حوزه فرهنگ و اندیشه و یک فعال فرهنگی است".

حسین میرزایی در پاسخ به اینکه آیا ارتباطی بین بازداشت خواهرش و همسر او با وقایع پس از روز عاشورا می بیند گفت: "اگرچه این دو ۵ روز پس از وقایع روز عاشورا بازداشت شده اند اما دلایلی در اختیار داریم که نشان می دهد ارتباطی بین بازداشت آنها و وقایع روز عاشورا وجود نداشته است".

برادر وکیل بازداشت شده خانم فروغ میرزایی در پایان اظهار امیدواری کرد با درایت مسوولان دلسوز امکان کسب اطلاع از وضعیت خواهر و همسر خواهرش، ملاقات با آن دو و در نهایت زمینه آزادی هر چه زودتر آنها فراهم گردد.
پشت صحنه استعفای حسینیان، آینده

در حالی که روح‌الله حسینیان، نماینده مجلس هشتم با انتشار سرگشاده نامه استعفای خود، اعتراض به حمایت احمدی‌نژاد از عملکرد اسفندیار رحیم‌مشایی و حمایت علی لاریجانی از ریاست محتشمی پور بر کمیته دفاع از مردم فلسطین را علل اصلی استعفای خود بیان کرده بود، اطلاعات خبرنگار «آینده» حاکی از آن است که این چهره امنیتی هدف دیگری از استعفا داشته است.

به گزارش خبرنگار «آینده»، حسینیان پیش از این در واکنش به برخی تصمیمات مهم رهبر انقلاب تهدید به استعفا کرده بود.

گفته می‌شود یکی از این تصمیمات انتصاب حجت‌الاسلام والمسلمین قاضی عسگر به عنوان جایگزین آیت‌الله ری‌شهری، نماینده رهبری و سرپرست حجاج ‌بوده است.

این اقدام حسینیان در حالی صورت می‌گیرد که پیش از این نیز نمایندگان تندرو اصلاح‌طلب در مجلس ششم با هدف تحت فشار قراردادن رهبر انقلاب برای تجدیدنظر در فرآیند ردصلاحیت‌های شورای نگهبان در انتخابات مجلس هفتم دست به استفعا زده بودند.

حسینیان در پایان نامه خود با عبارت «با‌ آرزوی طول عمر رهبر عزیز، دولت به کام باد» به استفاده از عبارت جنجال برانگیز عزت‌عالی مستدام توسط محمود احمدی‌نژاد در نامه دوسطری به رهبر انقلاب را تداعی می‌کند.

این در حالی است که رهبر انقلاب پس از اوجگیری حرکتهای افراطی در ۱۰ روز گذشته، صبح امروز در در دیدار با مردم قم با انتقاد از موج حرکتهای خودسرانه در کشور تاکید کردند: جوان‌ها مراقب باشند هر کار خودسرانه کمک به دشمن است. ورود افرادی که شأن و وظیفه قانونی ندارند، قضایا را خراب می‌کند.

گفتنی است سایت آینده چهار ماه قبل در تحلیلی با عنوان «فرقه مطلقه» نسبت به عبور افراطیون از رهبر انقلاب هشدار داده و نوشته بود:

مشاهده می‌شود در سال‌های اخیر فرقه مطلقه روز به روز در جامعه ما تقویت و توسعه می‌یابد،‌ لایه‌های زیرین اعضای این فرقه، عموماً از افرادی هستند که قدرت تعقل، نقد و تحلیل مستقل ندارند و از سوی دیگر دارای شور و هویت مذهبی و اجتماعی بالایی هستند و تنها راه برای بروز این شور بدون شعور را در پیوستن به فرقه مطلقه می‌دانند چرا که در این‌جا قرار نیست بیاندیشند، بلکه مراد فرقه به نیابت از آنان می‌اندیشد و آنان تنها نقش مجری فرایض را برعهده دارند.

اما لایه‌های بالاتر فرقه که عموماً دارای قدرت اقتصادی،‌سیاسی، امنیتی یا اجتماعی هستند، پیوند خوردن با فرقه را به نوعی ضامن بقا و افزایش قدرت خود می‌دانند و در سایه مطلق شدن مراد فرقه، خود نیز به نوعی اطلاق می‌رسند، این‌گونه افراد که دارای مناصب اجتماعی از عهده‌داری امامت جمعه یا جماعات یا مداحی هیأت‌های مشهور یا مدیریت بنگاه‌های بزرگ اقتصادی و مناصب سیاسی، نظامی یا امنیتی می‌باشند، در واقع از سطح تحلیل بالاتری برخوردارند اما منافع، آنان را به پیوستن به این فرقه ترغیب می‌کند.

در چند سال اخیر شاهد بودیم نوع رفتار برخی اقشار اجتماعی حرکت به سوی فرقه مطلقه را تداعی می‌کرد، عقاید،‌ گفتار و رفتاری که در بخش قابل توجهی از اقشاری نظیر دانشجویان بسیجی، و طیف سنتی نسبت به دکتر احمدی‌نژاد طرح می‌شد، گام به گام به سوی فرقه مطلقه نزدیک می‌شد و این مطلق‌انگاری در انتخابات گذشته به اوج رسید و عملاً عمده خصوصیات فرقه مطلقه در رفتارهای بخشی از حامیان جناب احمدی‌نژاد بروز یافت.

اما حوادث پس از انتخابات به ویژه موضوع انتصاب و اصرار بر معاونت اولی اسفندیار رحیم‌مشایی، باعث عبور بخش عمده اعضای این فرقه از احمدی‌نژاد شد و جایگاه وی را از سمبل و اسطوره عدالت و مبارزه، سلامت کارشناسی و شجاعت و به تعبیر خودشان «قدیس» به یک مهره و عامل سیاسی تغییر داد.

اما این تغییر موجب سست شدن چارچوب فرقه نگردید و لایه‌های فوقانی فرقه سعی کردند مطلق‌انگاری را به سوی رهبر انقلاب سوق دهند.

گرچه شاید از نگاهی این تغییر، ضریب اشتباهات عملکرد فرقه را کاهش دهد و به جهت آن‌که دیدگاه‌ها و مواضع آیت‌الله خامنه‌ای به لحاظ عمق، صحت و تعادل قابل مقایسه با نظرات دکتر احمدی‌نژاد نباشد ، قرار گرفتن رهبر انقلاب در کانون توجه فرقه مطلقه، به تعدیل عملکرد این گروه بیانجامد؛ اما با توجه به این مطلب که مطلق‌انگاران و پیروان فرقه مطلقه در صورت عدم همراهی و مطلق‌انگاری مراد فرقه از وی عبور خواهند کرد،‌خطرات آینده این تغییر مراد را افزایش می‌دهد، چرا که هزینه‌های عبور از احمدی‌نژاد با هزینه‌های عبور از رهبری برای جامعه قابل مقایسه نخواهد بود.

تجربه جنگ صفین که به عبور مطلق‌انگاران خشک مغز و خشک‌مقدس از امیرالمومنین(ع) انجامید و خوارج را پدید آورد، عبرت تکان‌دهنده تاریخی است که پیش روی ما قرار دارد.

به نظر می‌رسد نوع مواجهه با فرقه مطلقه در برهه فعلی به جهت شرایط جامعه و نظام اهمیت مضاعف پیدا کرده است و اگر این جریان به درستی مدیریت نشود، باید انتظار پیامدهای غیرقابل باوری را داشته باشیم.

در عبارات آقای حسینیان تشبیه خود به موسی و رهبری به خضر و به خصوص آوردن این آیه که هذا فراق بینی و بینک گویا آن است که آقای حسینیان از کار سیاسی بریده و این می تواند نویدبخش کنار رفتن افراطی ها از صحنه باشد که خود در ایجاد اعتدال کمک زیادی خواهد کرد.
محمد هاشمی: هاشمی سکوت کرده چون گوش شنوایی نیست

در اوایل انقلاب منافقین، خارج نشینان ضد انقلاب و سلطنت طلبان معاند آیت الله هاشمی رفسنجانی را مورد هجمه خود قرار می دادند. اما متاسفانه اکنون افرادی که در حکومت ونظام مسئولیت دارند به آیت الله هاشمی رفسنجانی اتهام می زنند و برخی رسانه ها نیز بدون توجه به توصیه های رهبر معظم انقلاب آنها را بدون هیچ ابایی منتشر می کنند.

کلمه: رئیس دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با تاکید برلزوم تقویت بعد نظارتی برنامه پنجم توسعه ، در تشریح مواضع آیت الله هاشمی رفسنجانی در قبال مسائل روز و اتهام های مطرح شده در مورد فرزندانش گفت: حذف آقای هاشمی از نظام و انقلاب یک سناریوی قدیمی است و تاریخ ثابت کرده که ایشان اعتلای نظام را مهمتر از آبرو و جان خود می داند.

به گزارش مهر محمد هاشمی با اشاره به جایگاه نظارت درکشور، اظهار داشت: حیطه نظارت در نظام های مختلف متفاوت است، مثلا در برخی از نظام های برنامه محور، قوانین و نهادهای نظارتی وجود دارد که نظارت در این نظام ها متفاوت ازنظام های دیگری است که براساس برنامه عمل نمی کنند و قانون محورند.

وی نظام جمهوری اسلامی ایران را نظامی کامل وجامع دانست که مانند نظام های مذکور هم برنامه محوراست وهم قانون محور.

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام با تاکید براینکه باید جنبه نظارتی برنامه پنجم توسعه کشور تقویت شود، گفت: هرقانونی که در مجلس تصویب و توسط دولت اجرا می شود، سازمانهای نظارتی هم باید نسبت به اجرای کامل وصحیح آن قانون، نظارت لازم را اعمال کنند تا تخطی از آن صورت نگیرد.

وی عملکرد دستگاههای نظارتی موجود در کشور را موازی یکدیگر ندانست و گفت: حیطه کاری دستگاههای نظارتی کشور مشخص است اما مشترک نیست، همچنین این دستگاهها براساس وظیفه ذاتی خود ویا براساس شکایت انجام شده بصورت موردی نظارتشان را اعمال می کنند.

هاشمی با اشاره به اینکه مجلس شورای اسلامی علاوه بر قانونگذاری وظیفه نظارت هم برعهده دارد، عنوان کرد: مجمع تشخیص مصلحت نظام هم مانند مجلس بر اجرای سیاستهای کلی که خود تصویب می کند نظارت می نماید ودرحوزه های دیگر دخالت نمی کند.

وی در ادامه با تاکید براینکه در جمهوری اسلامی ایران اصلی بنام شفاف سازی وجود دارد، گفت: مردم نامحرم نیستند وباید از وقایعی که در کشور رخ می دهد آگاه باشند. ضمن اینکه رسانه ها هم آئینه تمام نمای رویدادهای مختلف برای افکار عمومی در جامعه باشند.

رئیس دفتر رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تصریح کرد: براین اساس رسانه ها باید رویدادهای مختلف جامعه را شفاف و صادقانه بدون تحریف ویا سانسور به نفع جناحی خاص، جهت تنویر افکارعمومی منعکس کنند. که البته باید گفت که تنها رسانه ها در انعکاس بد اخبار قصور ندارند بلکه برخی دستگاهها هم در دادن اطلاعات غلط به رسانه ها مقصرند.

وی با اشاره به اخبار کذب ومنفی برخی از رسانه ها، عنوان کرد: با کمال تاسف باید بگویم که هم اکنون برخی از رسانه ها بی تقوایی می کنند و به جای اطلاع رسانی بیطرفانه با ایجاد جنگ روانی فضای اتهام زنی را درجامعه بوجود آورده اند.

رئیس اسبق سازمان صدا وسیما در ادامه به دستگاه نظارتی سازمان صدا وسیما اشاره کرد و افزود: دستگاه نظارتی که درسازمان صداوسیما وجود دارد ، برعملکرد و برنامه های این سازمان ازنظر رعایت شئونات اسلامی درابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی-هنری نظارت می کند تا انحرافی صورت نگیرد.

وی با بیان اینکه تاکنون گزارش نظارتی ازعملکرد سازمان صداوسیما در رسانه ها مشاهده نشده است، تا براساس آن بتوان فهمید که رسانه ملی از سیاستهای تعیین شده خود عدول کرده یا نه ، یادآور شد: اما درزمانی که من ریاست سازمان صدا وسیما را برعهده داشتم مرتبا گزارش های نظارتی ازعملکرد سازمان دررسانه ها منتشرمی شد.

هاشمی درادامه به مسائل و برخی نکات مطرح شده در خصوص خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی اشاره کرد وافزود: حذف آقای هاشمی از نظام و انقلاب یک سناریوی قدیمی است .از اول انقلاب همواره برخی از افراد وخانواده ها بدلائل مختلف مورد بغض وکینه عده قلیلی واقع شده بودند.

وی گفت: در اوایل انقلاب منافقین، خارج نشینان ضد انقلاب و سلطنت طلبان معاند آیت الله هاشمی رفسنجانی را مورد هجمه خود قرار می دادند. اما متاسفانه اکنون افرادی که در حکومت ونظام مسئولیت دارند به آیت الله هاشمی رفسنجانی اتهام می زنند و برخی رسانه ها نیز بدون توجه به توصیه های رهبر معظم انقلاب آنها را بدون هیچ ابایی منتشر می کنند.

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت : در حقیقت اکنون دوجریان غالب در کشور وجود دارد که یکی از آنها به گفته دبیرکل حزب موتلفه بدنبال حذف هاشمی است ودیگری درپی ایفای نقش ایشان بعنوان واسطه برای ایجاد وحدت وانسجام در نظام است.

برادرآیت الله هاشمی رفسنجانی درادامه به علت سکوت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در برابر هجمه ها اشاره کرد وگفت: بدلیل اینکه گوش شنوایی وجود ندارد ایشان سکوت پیشه کرده اند . ضمن اینکه ایشان همیشه گفته اند که جان و اعتبار وآبروی من در برابر اعتلای نظام هیچ ارزشی ندارد و آن را حاضرم برای بقای نظام بدهم که تاریخ هم این ادعا را ثابت کرده است. از آن گذشته قرآن هم مومنین را به صبر وسکوت دعوت کرده است.

وی در مورد سکوت رئیس مجمع تشخیص مصلحت در مورد اتهامهایی که علیه فرزندان ایشان مطرح است ، به مهر گفت: هم آیت الله هاشمی رفسنجانی و هم اعضای خانواده ایشان بارها به این تهمتها از راههای گوناگون پاسخ گفته اند ولی عده ای زیربار نمی روند. در حقیقت این سناریویی برای حذف وبدنام کردن آیت الله هاشمی رفسنجانی است.

محمد هاشمی افزود: آیت الله هاشمی رفسنجانی جزو خاکریزهای اول نظام بوده وخواهند بود و هم اکنون بسیاری از دلسوزان نظام ایشان را مانع تهاجم به اصل نظام می دانند و افرادی که دانسته و ندانسته و بدون اینکه جرمی د دادگاه صالحه اثبات شده باشد به ایشان وخانواده شان تهمت زده وتوهین می کنند تیشه به ریشه نظام می زنند.

وی از ذکرعلت عدم حضور آیت الله هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه تهران خودداری کرد.
کابوس 22 بهمن چگونه تعبیر خواهد شد؟

دستگیری ها، رجزخوانی های سیما، درباره آنچه که مردم خودشان در خیابان ها شاهد آن بوده اند، دروغ به آنها گفتن، اجتماع فرمایشی میدان انقلاب را به حساب کل مردم تهران گذاشتن و... باندازه دهها اطلاعیه موسوی مشوق مردم برای ریختن بیرون در اولین فرصت است. دو احتمال در 22 بهمن قابل پیش بینی است:

- لغو راهپیمائی و اجتماع سنتی مردم در میدان آزادی

- آزاد گذاشتن مردم برای راهپیمائی جشن انقلاب ضد استبدادی، که دراینصورت مردم جشن پیروزی بر استبداد شاهنشاهی را تبدیل به اعتراض علیه استبداد حاکم خواهند کرد و تهران از جمعیت فرش خواهد شد.. و این یعنی یک "رفرانُدم". رفرانُدمی که محافل بین المللی و مردم جهان ناظر آن خواهند بود

22 بهمن به آن کابوسی برای سران کودتای 22 خرداد تبدیل شده که نه تنها شب ها و در خواب، بلکه روزها و در بیداری هم دست از سر آنها بر نمی دارد. دهه فجر، یعنی 10 روز پایانی عمر رژیم استبدادی شاه، بیست و چند روز دیگر آغاز می شود و در پایان این 10 روز، زمان راهپیمائی سنتی 30 ساله، از هر گوشه تهران، به طرف میدان آزادی فرا می رسد. و این یعنی مطلوب ترین شرایط برای جنبش اعتراضی مردم ایران که 7 ماه است می خواهد میدان آزادی را فتح کند و در این راه تاکنون نزدیک به 80 قربانی رسمی و شناخته شده داده است. و این یعنی همان کابوس بزرگی که شبانه روز برای کودتاچی ها نگذاشته است. به دسته های سینه زنی در ماه محرم توانستند بگویند برای حرکت در شهر باید مجوز بگیرند، اما برای راهپیمائی سنتی 22 بهمن که دیگر نمی توان گفت باید "مجوز" داشت!

خیابان انقلاب، خیابان های متصل به آن و دو پل حافظ و کالج را توانستند با ریختن خون مردم تبدیل به صحرای کربلا کنند، اما در همین کربلا و عاشورا، صحنه هائی را دیدند و با آن روبرو شدند که از تکرار آن در 22 بهمن باید بر خود لرزید.
راهپیمائی 22 بهمن را لغو خواهند کرد؟

دراین صورت بزرگترین رسوائی داخلی و جهانی را باید بپذیرند، زیرا در سالگرد یک انقلاب ضد استبدادی، در محاصره یک جنبش ضد استبدادی قرار گرفته و از بیم آن، راهپیمائی جشن پیروزی بر استبداد شاهنشاهی را لغو کرده اند. نه تنها این، بلکه درعمل پذیرفته اند که همه ادعاهائی که درباره ختم غائله و به خانه بازگشتن مردم کرده اند پوچ بوده است. در عمل پذیرفته اند که دستگیری های گسترده ای که از کودتای 28 مرداد تاکنون درایران سابقه نداشته نیز کارساز نبوده است.
این هزینه ای سنگین است. اما راه حل دیگر چیست؟

کنار رفتن از سر راه مردم و اجازه راهپیمائی دادن به آنها و جمع شدن مردم در میدان آزادی. دراین صورت، خود تردید ندارند که نه تنها میدان آزادی، بلکه تهران در روز 22 بهمن به تسخیر مردم معترض (جنبش سبز) در خواهد آمد. و از آن خطرناک تر، این که چنین جمعیتی به طرف کانون های قدرت به حرکت در بیآید و نتوان جلوی آن را گرفت! و این یعنی پایان کار! حتی اگر مردم چنین هم نکنند، همان حضور 5- 6 میلیونی آنها در خیابان های تهران و با همین نسبت در شهرهای بزرگ ایران یعنی "رفراندم"! آن هم رفراندم در شرایطی که چشم تمام محافل بین المللی و مردم جهان به ایران دوخته شده است.

رویدادهای هفته گذشته، نشانه های تلاش برای یافتن یک راه حلی معقول برای پرهیز از هر دو حالت را نشان میدهد.

اعلام نام قاضی مرتضوی بعنوان متهم اصلی جنایات کهریزک در مجلس، ضربه ای بود به احمدی نژاد و احمد جنتی و احمد خاتمی که متوجه گرایش های جدید شوند.

بیرون کشیدن سردار ذوالقدر از ستاد مشترک نیروهای مسلح، درآوردن لباس نظامی از تن وی و تبدیل وی به "مشاور" رئیس قوه قضائیه، نشانه دومی می تواند ارزیابی شود که فرماندهان سپاه بدانند گرایش های جدیدی آغاز شده است. بویژه که گفته می شود، نه تنها در کودتا، بلکه در جریان بازجوئی از رهبران مشارکت و نهضت آزادی و مجاهدین انقلاب نیز ذوالقدر نقش مستقیم داشته است. دادگاه های نظامی زیر نظر رئیس قوه قضائیه نیست و این اشتباه بزرگی است اگر تصور شود ذوالقدر برای مشاوره درباره این دادگاه ها به قوه قضائیه برده شده است. ضمن آن که، همه مطلعین از امور نظامی – چه در زمان شاه و چه در جمهوری اسلامی- می دانند که یک نظامی تا وقتی نظامی است و قدرت دارد که لباس نظامی به تن دارد و در راس یک واحد نظامی فرماندهی می کند. حتی سرداران و افسران ارشد نیز وقتی سمت فرماندهی ندارند، کاره ای نیستند. چه رسد به بیرون کشیده شدن از ارگان های نظامی و بیرون آمد لباس نظامی از تنشان!

عجز و لابه روح الله حسینیان در نامه استعفایش از مجلس، که درعین حال هشدار به نظامی هاست تا زودتر و قبل از آن که فرصت از دست برود، دست به کار شوند نیز نشانه دیگری است از تلاش برای پرهیز از دو امکانی که در بالا و در ارتباط با 22 بهمن ذکر شد.

تردید نیست، که مقاومت هائی از گوشه و کنار در تدارک است تا چنین روند احتمالی متوقف شود، اما حتی اگر این مقاومت توام شود با موفقیت، آنوقت با 22 بهمن و دو احتمالی که درباره به آن اشاره شد چه خواهند کرد؟

حتی اگر 10 هزار نفر دیگر را هم در هفته های قبل از 22 بهمن دستگیر کنند. همین دستگیری ها و رجزخوانی ها و در چشم مردم نگاه کردن و به آنها درباره آنچه که مردم خودشان در خیابان ها شاهد آن بوده اند، دروغ گفتن و نمایش اجتماع فرمایشی میدان انقلاب را به حساب کل مردم تهران گذاشتن و... باندازه دهها اطلاعیه و نامه که توسط موسوی و کروبی و خاتمی صادر شود، مشوق مردم برای ریختن بیرون در اولین فرصت است. و 22 بهمن چنین فرصتی است.

سخنرانی رهبر را جز این نباید تعبیر کرد، که او موافق لشگرکشی خیابانی است

حجت را مردم، در راهپیمائی 22 بهمن تمام کنند!

روزگذشته علی خامنه ای ، پس از چند روز این پا و آن پا کردن، سرانجام درباره تظاهرات دولتی و فرمایشی 9 دیماه اظهار نظر کرد. عده ای را به رهبری مصباح یزدی و بعنوان مردم قم به دیدار او بردند و ایشان در سخنرانی برای این عده گفت که اجتماع میدان کوچک و محدود میدان انقلاب تهران در روز 9 دیماه حجت را برای همه باید تمام کرده باشد. این حجت، یعنی این که حاکمیت ایشان هنوز دارای چنان پایگاه مردمی است که با اتکاء به آن می توان بازهم مردم را در خیابان ها کشت و زندان ها را پر کرد.

آقای خامنه ای معیار خوبی را بعنوان حجت اعلام کرده است و این معیار را نباید "رها" کرد. یعنی حاکمیت تا وقتی مشروع است که حمایت مردمی داشته باشد و همین حمایت یعنی "حجت". بموجب این استدلال، مشروعیت نیروی مقابل حاکمیت ایشان، بسیار فراتر از همان مشروعیت فرمایشی است که در میدان انقلاب جمع شد.

آن عده ای که به رهبری مصباح یزدی به نزد ایشان برده شده بودند، عنوان نمایندگی مردم قم را داشتند. اما مردم ایران و جهان روز خاکسپاری آیت الله منتظری را در خیابان های شهر قم دیده اند که از جمعیت موج می زد. در آن جمعیت نه از مصباح یزدی خبری بود و نه از کسانی که بعنوان نمایندگان مردم به دیدار رهبر برده شده بودند. البته چماقداران در ردیف آخر ایستاده بودند که آنها نیز در قم همانگونه ماموریت اجرا کردند که در تهران می کنند. بستگی به آن دارد که برای ماموریت به کدام شهر فرستاده شوند. همه مردم ایران چهره و ظاهر آنها را دیگر بخوبی می شناسند و در عکسی که درهمین شماره پیک نت انتشار یافته مشخص اند.

علی خامنه ای آن انفجار جمعیت در شهر قم را "حجت" ندید، اما تظاهرات دولتی به کمک شیرینی و ساندیس مجانی و اتوبوس و متروی مجانی و به زور بخشنامه های اداری و دولتی را "حجت" ی دید که بموجب آن معترضان به کودتای انتخاباتی 22 خرداد باید از آن بترسند!

آقای خامنه ای تظاهرات حکومتی 9 دیماه در میدان انقلاب تهران را میلیونی دید. اگر معیار سنجش جمعیت این باشد، جمعیتی که در 25 خرداد علیه کودتای انتخاباتی در تهران به حرکت در آمد باید جمعیت میلیاردی باشد، زیرا مسیر میدان امام حسین تا میدان آزادی از مردم معترض موج می زد.

ضمنا آقای خامنه ای با هراس از همین حجت، سخنی درباره راهپیمائی 22 بهمن نگفت، زیرا هنوز نه ایشان و نه مشاوران ایشان نمی دانند با 22 بهمن چه کنند؟ اگر راهپیمائی را آزاد اعلام کنند، آنوقت مردم حجت واقعی را بر حاکمیت تمام خواهند کرد و اگر جلوی آن را بگیرند، وحشت از راهپیمائی مردم حجت وحشت از حضور واقعی مردم در خیابان ها را بر همگان تمام کرده است.

جای کوچکترین تردیدی نیست که علی خامنه ای، خود دقیقا می داند در این 7 ماه چه گذشته است و حجت را مردم چند بار بر ایشان تمام کرده اند و به همین دلیل هم چسبید به اجتماع 9 دیماه میدان انقلاب. اجتماعی که فرمانده صدا و سیما از شخص وی دستور داشت تا با تمام قدرت و با هر دروغ و نیرنگی مردم را به میدان انقلاب بکشد، تا زیر شعار دفاع از امام حسین، از کودتای ایشان علیه انتخابات دفاع شود!

علی خامنه ای در همین دیدار و سخنرانی چند پهلو، ادعای جالب دیگری نیز کرد که مستند به همین ادعا باید با او سخن گفت. خامنه ای گفت: « رسانه های بیگانه مغرضانه و به دروغ راهپیمایی عظیم نهم دی را حکومتی تبلیغ کردند. آنها با این گونه تبلیغات، ناخواسته به قدرت مردمی جمهوری اسلامی اعتراف می كنند، چرا كه هیچ حكومتی در جهان قادر نیست ظرف 2 روز چنین بسیج عظیم ملی را انجام دهد و دهها میلیون نفر را به خیابانها بكشاند.»

حالا باید از ایشان خواست که اجازه بدهد یک پیام، فقط یک پیام با امضای موسوی از صدا و سیما خطاب به ملت ایران و فراخواندن آنها به راهپیمائی برای روز بعد پخش شود، تا معلوم شود حکومت قدرت بسیج عظیم را دارد یا مخالفان کودتا!

به مسائل دیگری که ایشان در سخنرانی خود برای نمایندگان قم به رهبری مصباح یزدی مطرح کرد می توان پرداخت، اما نباید چنین کرد، زیرا مرکز ثقل انگیزه این اجتماع و سخنرانی و دلیل برپائی آن تجمع 9 دیماه در میدان انقلاب وسط حرف ها گم می شود.

از جمله این نکته که سخنرانی روز گذشته علی خامنه ای نشان داد که وی و اطرافیان وی تا چه حد نگران سقوط مشروعیت حکومت اند و انفجار جمعیت مردم شهرهای ایران با فریاد "مرگ بردیکتاتور" چقدر برای وی و اطرافیان سنگین است. چنان سنگین که اجازه انتشار یک اطلاعیه موسوی را به مطبوعات نمی دهند، چه رسد به موافقت با تقاضای او برای راهپیمائی مردم. همین کفه را باید سنگین تر کرد و حجت را بازهم بیش از گذشته بر ایشان و اطرافیان تمام کرد! و حالا که ایشان بر خلاف خطبه نماز جمعه بعد از انتخابات که با "لشکرکشی خیابانی" مخالفت کرده بود، حضور مردم در خیابان ها و میادین را "حجت" میداند، باید از او خواست تا بعنوان فرمانده کل نیروهای مسلح جلوی سرکوب نظامی و انتظامی مردم را گرفته و اجازه دهد وزن کشی خیابانی انجام شود و میزان "حجت" بر همگان آشکار شود.
آیا ندا محارب بود؟

ابراهيم نبوي

گاهی اوقات یک جوری حرف می زنند که آدم به عقل خودش که نه، ولی به عقل موجوداتی که ظاهرا به نظر می رسد باید عاقل باشند شک می کند. مثلا اینکه در یک فیلم مستندنمایی شده، چنان نشان داده شده است که یک خبرنگار بی بی سی، با همدستی یک پزشک مترجم آثار عارفانه و یک استاد موسیقی، یک دانشجوی رشته فلسفه را به نام نداآقا سلطان را با رضایت خودش کشته اند تا آبروی نظام جمهوری اسلامی را ببرند. من البته در اینکه چطور چنین چیزی به ذهن علیل افرادی رسیده و چگونه حاضر شده اند چنین نقشی را بازی کنند، شک ندارم و می توانم معنی آن را بفهمم، اما سووال من این است که با فرض اینکه چنین فیلمی موفق شود به ما نشان بدهد که نداآقاسلطان در توطئه قتل خود نقش داشته و موفق هم شده است، علت کشته شدن آن هفتاد نفر دیگر که در همان روز در تهران کشته شده اند چیست؟ آیا آنها هم همگی قربانی توطئه بی بی سی شده اند؟ یا اینکه هر کدام از آنها را یکی از خبرگزاری های جهان کشته است؟ و اصولا قصد این افراد مقتول از این توطئه عظیم چیست؟ آیا سهراب اعرابی هم با کمک خانواده خودش کشته شده است؟ تا آنجا که می دانم، از فهرست 70 نفره کشتگان آن روز تا به حال به اسامی شش یا هفت تن شک شده است، فرض می کنیم تمام این تردیدها درست است. آن شصت نفر دیگر را چه کسی کشته است؟
آیا جمعیت روز 9 دی خیلی زیاد بود؟

مشکل از اینجا ناشی می شود که یک حکومت خودش می داند که قرار است با بیست درصد طرفدار و هشتاد درصد مخالف در کشور حکومت کند، ولی با این همه باز هم سعی می کند جمعیت خودش را به رخ مردم بکشد. اگر دولت واقعا نمی داند که اکثریت ندارد، چرا شش ماه است که با ارتش خیابان ها را اداره می کند؟ و اگر می داند که طرفدارانش اکثریت ندارند، چرا آنها را به خیابان می کشاند. فرض می کنیم که در شهر تهران یک بار در همین جریان انتخابات اخیر جمعیتی بطول مثلا چهارده کیلومتر به خیابان آمده باشد، این که این جمعیت چند نفر است، بر ما معلوم نیست، وسیله ای هم برای شمارش آن نداریم، اما محل قرار گرفتن جمعیت روز نهم دی ماه، فاصله ای در حدود یک کیلومتر است، بقول آن همشهری، یک کیلومتر نه، دو کیلومتر، نه سه کیلومتر، دیگر بیشتر که نمی شود. چطور می شود که سه کیلومتر آدم "حجت" باشند، اما چهارده کیلومتر آدم حجت نباشند؟ البته من هنوز هم معتقدم که مقیاس انسان نفر است، و کیلومتر مقیاس فاصله است، اما اگر قرار است کیلومتری با هم حساب کنیم، چاره ای جز محاسبه ریاضی نداریم.
آیا پنج درصد همان 63 درصد است؟

فرض می کنیم که تعداد کل واجدین رای دادن در تهران چهار و نیم میلیون نفر باشد، یا مثلا واجدین رای دادن در تبریز مثلا حدود دو میلیون نفر باشد و واجدین رای دادن در اصفهان مثلا یک و نیم میلیون نفر باشد. با این فرض، جمعیت چهل هزار نفری روز 9 دی، یک درصد واجدین رای در تهران است، در تبریز نیز جمعیت ده تا بیست هزار نفری همین یک درصد است و در اصفهان هم همین طور است. نکته مهم این است که اصولا کل محلی که مردم اصفهان در یک استقبال بسیار پرشور، مثلا حتی اگر خداوند برای بازدید به اصفهان بروند، می شود صد هزار نفر، در حالی که تعداد رای دهندگان در همین شهر، پانزده برابر این تعداد است، ما که نمی توانیم یک تعدادی را جمع کنیم که تصویرشان یک دهم یک جمعیت در یک تصویر دیگر باشد، بعد مدعی شویم در هر دو تصویر یک میلیون نفر حضور دارند. به نظرم اصولا واحدها را و اندازه ها را درست محاسبه نکرده ایم.
ساندیس مهم تر است یا گاز اشک آور

به نظرم تناقض ها تمامی ندارد. یک گروه با لباس سبز خوشگل و آرایش و تیپ زده و موی خوشگل و یک عالمه پلاکارد و پوستر متفاوت می آیند توی خیابان و نیروی انتظامی آنها را با گاز اشک آور و چماق و اسلحه و زنجیر پراکنده می کند و بعد گفته می شود سبزها موفق نشدند بیایند. بعد یک مشت از مامورین نیروی انتظامی و خواهران مهربان و پسران دانش آموز و یک آقای موقشنگ که شکر زیادی خورده رسما و با اتوبوس به خیابان آورده می شوند و به آنها ساندیس داده می شود و تازه برای خوردن ساندیس هم به جای اینکه دستمال سفره بیاندازند که دامن شان لک برندارد، کفن هم پوشیده اند که هیچ جای شان لک برندارد، بعد گفته می شود که تعداد ساندیس خور ها بیشتر از گاز اشک آور خورها بود. حالا کاش که بود، حداقل چهار تا عکس بدون فوتوشاپ بازی نشان بدهید که مردم باور کنند.
امام حسین و پابرهنگان!

البته طبیعی است که مردم احساسات مذهبی دارند، اگر نداشتند که برای روز تشییع جنازه آیت الله منتظری قم و نجف آباد و تهران و اصفهان اینقدر شلوغ نمی شد، اینها درست، ولی اینکه گفته شود یا نشان داده شود که مردم برای مقابله با توهین به عاشورا، حالا این توهین چی بوده، هنوز کسی خبر ندارد، تازه امروز خبرش دارد کشف می شود که گویا یک نفر جلوی یک روحانی لخت شده و از این طریق به عاشورا اهانت کرده است. جان مادرتان این خبر منطقی است؟ طرف چادر سرش بوده، زیرش هم مقنعه پوشیده بوده، زیرش هم مانتوروسری داشته، زیرش هم چهار تا لباس دیگر، هنوز تکان نخورده سوارش کرده اند و برده اند کهریزک و غیژژژژژژژژ، آنوقت آدم عاقل جلوی عنصر راست افراطی آن هم نوع روحانی اش که کفتر طوقی را روی هوا عقد نکرده، می برد لب چشمه و تمام آب چشمه را هم می خورد و می اید، لخت می شود؟ آخر این چه حرفی است که می زنید؟ آدم خشونت هم بکند با خودش که نمی کند. ملت با ماسک و کلاهخود و زرهپوش هم بروند، برادران ضد تانک دارند، آنوقت لخت! آن هم توی خیابان؟
نیوزویک شکر خورد

نیوزویک هم گاهی ذرت پرت می کند دویست متر آنطرف تر، یعنی چه؟ اینها شنیده اند که مردم ایران اخیرا به همه مقدسات توهین می کنند، باورشان شده. نه داداش، از این خبرها نیست. یک چیزی را یک مشت پپه یابوی چپ آمریکایی در سنه ماضیه کرده اند توی مخ نیوزویک، حالا هی تکرار می کند. نیوزویک نوشت " برنامه هسته ای برای مردم ایران یک ارزش مقدس است." من نمی فهمم این حرف نامربوط را چه کسی گفته و کدام آدم عاقلی پذیرفته که نیوزویک تکرار می کند؟
زباله می سازمت وطن!

ابراهیم نبوی

آیت الله نامبروان، امروز سخنرانی کرد. وی در حالی که سعی می کرد آرامش خود را حفظ کند، مطابق معمول عصبانی شد و در حالی که عصبانی شده بود، یادش آمد که می خواهد همه را آرام کند. وی در مورد وحدت میان مردم سخنانی گفت که باعث شد کسانی که با هم درگیر نبودند، با هم درگیر شوند، و سپس از رهبران جهان خواست، رعایت حقوق ملت های خود را بکنند و از ملت ایران نیز خواست رعایت دولت خودش را بکند. وی کلیه دولت های جهان را غاصب و زورگو نامید و از نیروهای انتظامی خواست تا کلیه کسانی که با این نظر مخالف هستند بسرعت دستگیر کند. بخش های مهمی از سخنان آیت الله نامبروان به استحضار می رسد:

- باید خیلی با احتیاط و تدبیر و البته با قاطعیت عمل کرد.

- باید جلوی رفتارهای خودسرانه ایستاد، و اگر کسی این کار را بکند دشمن اسلام است.

- هیچ حکومتی در جهان قادر نیست ظرف 2 روز چنین بسیج عظیم ملی را انجام دهد و دهها نفر را به خیابانها بکشاند، البته بجز دولت کوبا و کره شمالی و آلمان نازی...

- من معتقدم باید به مردم اجازه بدهیم حرف شان را بزنند و نگذاریم خلاف بگویند.

وی در پایان در حالی که دست راستش به دست چپش چیزهایی می گفت صحنه را ترک کرد و به پشت صحنه رفت و نیم ساعتی به حرف هایی که زده بود فکر کرد.

تفاوت از زمین تا آسمان نیست؟

یکی از سووالاتی که دائما مطرح می شود و امروز هم در برنامه تلویزیونی خوش چهره مطرح شد همین سووال است که تفاوت " اغتشاشگران با مردم چیست"؟

تفاوت اول: اغتشاشگران مردم را کتک می زنند و مردم کتک می خورند.

تفاوت دوم: اغتشاشگران چوب و چماق و تفنگ دارند و مردم حرف می زنند.

تفاوت سوم: اگر اغتشاشگران به خیابان نیایند مردم شعارشان را می دهند و می روند، ولی اگر مردم به خیابان نیایند، اغتشاشگران به خانه مردم حمله می کنند و آنها را کتک می زنند.

تفاوت چهارم: اغتشاشگران پول می گیرند که جلوی مردم را بگیرند، مردم پول می دهند که از زندان آزاد بشوند.
پنج خصوصیت مشترک لباس شخصی ها

تا حالا فکر کردید که خصوصیات مشترک لباس شخصی ها چیست؟ و اصولا چرا به آنها لباس شخصی می گویند، در حالی که لباس مردمی که لباس شخصی نیستند، شخصی تر از لباس شخصی هاست.

اول، لباس شخصی ها لباس کارشان را در می آورند و بعد سر کار می روند.

دوم، لباس شخصی ها پهن تر از مردم عادی هستند.

سوم، لباس شخصی ها چرب تر از مردم عادی هستند.

چهارم، لباس شخصی ها بوی تندروی و ماندگی می دهند.

پنجم، لباس شخصی ها شبیه کسانی هستند که لباس یکی دیگر را پوشیدند.
مارکوپولو کجایی؟ مزدور آمریکایی!

حمید بقایی، رئیس جدید میراث فرهنگی گفت: " سفر مارکوپولو جنبه جاسوسی داشت و می خواست اطلاعاتی برای غربی ها جمع کند." وی در موارد دیگر گفت:

ادیسون: ادیسون برق را اختراع کرد تا با قطع آن ضربات جبران ناپذیر به مجالس روضه بزند.

مارکونی: مارکونی با اختراع رادیو تلاش کرد تا صداهای منحوس دشمنان را به گوش ملت های ساده دل برساند.

گریفیث: شخصی به نام گریفیث مونتاژ را در سینما اختراع کرد، تا بقیه تصاویر دشمنان اسلام در آخر فیلم های اینترنتی به دست سربازان گمنام امام زمان نیافتد.

تام و جری: تام و جری، یک دوره تعقیب و گریز را توسط والت دیسنی لند صهیونیست به جوانان ما آموزش داد.
کفن پوشان را چگونه آرام کرد؟

سردار نقدی گفت: " کفن پوشان را آرام کردیم." وی چهارروش آرام کردن کفن پوشان را چنین اعلام کرد:

روش اول: نگاه شان کردم، سکته کردند و مردند و با همان کفن خاک شان کردیم.

روش دوم: به هر کدام دویست بسته ساندیس دادیم، تشنگی شان رفع شد، رفتند و بقیه فامیل شان را آوردند.

روش سوم: کفن شان را درآوردیم، مطمئن شدند زنده می مانند، آرام شدند.

روش چهارم: کفن شان را درآوریم، قنداق شان کردیم، پوشک هم بستیم که هیچ اثری از دخالت دولت در حضور آنها احساس نشود.
زباله می سازمت وطن

احمدی نژاد اعلام کرد: " تمام شرایط برای ساختن ایران فراهم است." وی شرایط لازم را چنین برشمرد:

شرط اول: یک انتخابات که در آن 150 نفر کشته و شش هزار نفر زندانی شوند.

شرط دوم: تبدیل رئیس جمهور به دروغگو و تبدیل رهبر به قاتل.

شرط سوم: تبدیل سه کشور ناشناخته به دوست، و تبدیل 120 کشور دوست به دشمن.

شرط چهارم: نابود کردن کامل سازمان برنامه و بودجه برای رسیدن به همه اهداف.

شرط پنجم: تبدیل پول نفت به زباله برای بازیافت آن.

وی در پایان ترانه " زباله می سازمت وطن" را برای هیات دولت خواند

زباله می سازمت وطن

اگرچه با کودتای خویش

می کنمت خرد و خاکشیر

با بیل و با دست و پای خویش

زباله می سازمت چنان

که بوی من ... که بوی تو

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen