دوستان عزیز به وبلاگ ناکجا آباد خوش آمدید

Dienstag, 12. Januar 2010

اوضاع بسوی سقوط کامل نظام میرود



هفته گذشته را در عرصه سیاست ایران باید هفته بیانیه ها نامید. سران جنبش سبز اسلامی، یکی پس از دیگری سر از حجره در آورده اند و تکی یا دستجمعی برای "حل بحران" بیانیه صادر کرده اند. آنها، ظاهرا، خطاب به جناح هار حاکم جمهوری اسلامی بیانیه صادر کرده اند، اما همزمان مردم را نیز مورد خطاب قرار میدهند. این بیانیه ها همگی بر هراس و نگرانی جناح اصلاح طلب حکومتی از روند اوضاع دلالت میکند. کوشیده شده است به جناح غالب "شیرفهم" شود که اگر چاره ای اندیشیده نشود، روند اوضاع بسوی سقوط کامل نظام میرود .
سران سبز اسلامی برای نجات رژیم کفش و عمامه کرده اند و به صف شده اند. از یک سو میکوشند به خیال خود کمی "عقل" به جناح حاکم تزریق کنند تا خطیر بودن اوضاع را دریابد و پای میز مذاکره و سازش با جناح مغضوب بنشیند. از سوی دیگر میکوشند با ارائه تعابیر ملی – اسلامی خویش از اوضاع سیاسی، مردم را از خر شیطان پایین آورند، قانع شان کنند تا به "مطالبات مقدور" آنها رضایت دهند. این بیانیه ها بیش از هر چیز بیانگر عجز و استیصال و هراس و اضطراب اصلاح طلبان حکومتی است. خانه شان، کعبه آمال لفت و لیس و کیا و بیا یشان در حال ویرانی است. چه در داخل کشور و چه در خارج، کالای آنها تا زمانی مشتری دارد که این نظام بر سر کار است و اصلاح و اهلی کردن آن موضوعیت دارد. بدون جمهوری اسلامی، جناح اصلاح طلب آن نیز از حیض انتفاع خواهد افتاد. اینها نگران آینده خویش اند .
گل آلود شدن اوضاع
میر حسین موسوی از "گل آلود" شدن اوضاع سخن میگوید. "وضعیت کشور امروز چون رودخانه خروشان و عظیمی است که سیلابهای تند و حوادث گوناگون باعث طغیان و گل آلود شدن آن شده است." (بیانیه موسوی برای حل بحران) به زبان آدمیزاد، گل آلود شدن به رادیکالیزه شدن جنبش آزادیخواهانه مردم علیه رژیم اشاره دارد. او دارد به جناح حاکم میگوید اگر به سرکوب خشن ادامه دهد نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان. میگوید این شرایط با گذشته که میشد فقط به سرکوب اتکاء کرد، متفاوت است و اکنون دیگر "ارعاب" کارساز نیست. لذا، به نظر موسوی و شرکاء، جناح هار اگر "یک جو عقل" داشت، عمق و گستردگی بحران را میپذیرفت و برای حل آن حاضر به سازش با جناح مغضوب میشد. "جریان روزهای بعد از عاشورا و گسترش دستگیریها و دیگر تمهیدات دولتی نشان می دهد که مسئولان اشتباهات گذشته را این بار در وسعت بیشتر تکرار می کنند و آنها می اندیشند سیاست ارعاب تنها راه حل است ."
پیشنهاد موسوی به جناح حاکم مذاکره و سازش میان دو جناح است، روندی که او آنرا "آشتی ملی" میخواند. در یک کلام موسوی همان سیاست همیشگی جناح اصلاح طلب حکومتی را این بار در شکل بیانیه ۵ ماده ای در مقابل جناح حاکم، خامنه ای و شرکاء، میگذارد. موضوع و مبنای جدال دو جناح تفاوتی نکرده است، اما شرایط و اوضاع سیاسی بشدت متحول شده است .
اصل دعوا
دعوای جناح های رژیم طی دهه گذشته به صور مختلف تحلیل و تعبیر شده است. جریان ملی – اسلامی از سال ۱۳۷۶ با سر کار آمدن خاتمی، کوشید جدال جناح ها را بر سر "اصلاح طلبی و مدنیت" یک طرف و تحجر و قشری گری طرف دیگر قلمداد کند؛ کوشید سراب یک جمهوری اسلامی نوع دوم را که "مدرن و مدنی" است به مردم قالب کند. ما از همان زمان اعلام کردیم که "جدالهاى امروز، نتيجه تکاپوى مذبوحانه جناحهاى حاکميت براى حفظ نظام منحوس اسلامى در برابر حکم تاريخى مردم است. همه، در داخل و خارج ايران، در داخل و خارج حکومت، چهره خشمگين مردمى را که عزم کرده اند کار رژيم را تمام کنند، از پس انتخابات اخير ديده اند. ايران ديگر براى ضد انقلاب اسلامى به شيوه هاى تاکنونى قابل حکومت کردن نيست. جدال امروز جناحهاى حاکميت، جدالى بر سر حفظ نظام شان است. جدالى بر سر يافتن و حاکم کردن آن سياست و آن چهارچوبى براى رژيم اسلامى است که به زعم هريک ميتواند بساط ديکتاتورى و لفت و ليسشان را محفوظ بدارد." (منصور حکمت، جنگ بازنده ها، اول دسامبر ۱۹۹۷ (
موضوع و محور جنگ امروز جناح های رژیم کماکان "جدالی بر سر حفظ نظام شان است." با این تفاوت که اکنون مردم بشکلی گسترده و توده ای بمدت ۷ ماه است که با چنگ و دندان به جنگ این نظام رفته اند. تفاوت امروز با آن زمان در اینست که مردم بشکل میلیونی به خیابان ها آمدند تا نفرت و انزجار خود را از این نظام جنایتکار اعلام کنند. مردم با شجاعت بی نظیر و تحسین برانگیز خود به این رژیم اعلام کردند "ارعاب دیگر کارساز نیست." فریاد کشیدند: "زندان، شکنجه، تجاوز دیگر اثر ندارد !"
هر دو جناح شعارهای "مرگ بر خامنه ای"، "خامنه ای بدونه، بزودی سرنگونه"، "جمهوری اسلامی نمیخوایم نمیخوایم"، "موسوی بهانه است، کل رژیم نشانه است" را شنیده اند؛ هر دو جناح به آتش کشیده شدن و لگد کوب شدن عکس های خامنه ای و خمینی را دیده اند؛ هر دو جناح پاره شدن قرآن و به سخره کشیده شدن تمامی مقدسات اسلامی را با وحشت نظاره کرده اند. هر دو جناح، غالب و مغضوب، با هراس روند اوضاع را دنبال میکنند و مذبوحانه میکوشند کابوس مرگ شان را به یک "پایان خوش" برسانند. هر یک دیگری را به تشدید و تعمیق شرایط متهم میکند. یکی شمشیر از رو بسته است و حکم "ملحد و اعدام" میدهد؛ دیگری دست آشتی دراز کرده و عاجزانه درخواست "مدارا و مسالمت و ملاطفت" میکند. مساله اینجاست که سیاست و راه حل های هر دو طرف به یک اندازه خيالى و پوچ و پا در هواست. کار جمهوری اسلامی تمام است. جمهوری اسلامی با سرعت خیره کننده ای بسوی سقوط میرود. برای هر دو جناح رژیم اسلامی هیچ "پایان خوشی" وجود ندارد .
تحریک و خشونت
اصلاح طلبان حکومتی بناگاه بسیار لطیف شده اند. آنچنان "دل رحم" شده اند که جز در ملامت و شماتت "خشونت" از قلمشان چیز دیگری تراوش نمیکند! از کسانی که دستگاه سرکوب و شکنجه این نظام را پایه ریزی کرده و ساخته اند، از کسانی که بنیانگزاری سپاه پاسداران از افتخارات شان محسوب میشود، کسانی که خود در زمره شکنجه گران زندان های مخوف اسلامی در دهه ۶۰ بوده اند، کسانی که پونز بر پیشانی زنان بی حجاب و "بدحجاب" فرو میکردند، کسانی که خالصانه و فی سبیل الله کمونیست ها و مخالفین را شناسایی و به دژخیمان اسلامی لو میدادند، از کسانی که در زمان زمامداری شان بیش از صد هزار انسان اعدام شده اند، چنین روی تابیدن از خشونت قاعدتا باید به فال نیک گرفته شود. جنایتکاران و قاتلین خونین ترین دوره تاریخ کشور اکنون "مخالف خشونت" شده اند، این باید از معجزات تاریخ بشری محسوب شود! اما مساله اینجاست که خشونت پرهیزی این جماعت فقط یک کلک مرد رندانه اسلامی است .
تمام داد و فغان این متحجرین و جنایتکاران با سابقه نه از خشونت واقعی، بلکه از آنچه است که آنها "روی آوری مردم به خشونت" مینامند. نگرانی اینها از اینست که مردم "گزینه خشونت ورزی" را اتخاذ کنند. "خشونت" برای آنها اسم رمز رادیکالیزاسیون جنبش آزادیخواهانه مردم است. "خشونت" در قاموس این جماعت، مبارزه مردم برای سرنگونی نظام است. حتی خشونت جناح حاکم را نیز از این زاویه محکوم میکنند که بقول آنها باعث "تحریک مردم" میشود و مردم را "به شورشیانی خشونت ورز تقلیل" میدهد. "بیانیه ۵ تن" در کمال صراحت و وقاحت اعلام میکند: "کینه و نفرتی که در سی سال گذشته در سطوح مختلف جامعه انباشته شده، بسیار عمیق و ریشه دار است. این نارضایتی ژرف توان تخریبی عظیمی دارد که در صورت فوران، موج گسترده ای از خشونت را در سطوح مختلف جامعه ایران دامن خواهد زد*." (عبدالعلی بازرگان، عبدالکریم سروش، اکبر گنجی، محسن کدیور، سید عطاء الله مهاجرانی، خط تاکید از ما است . )
آنچنان در مضار خشونت و در فواید مبارزه مسالمت آمیز سخن میگویند که انسان یک لحظه متحیر میشود که خشن کیست و خشونت علیه چه کسی انجام میگیرد. گویی این مردم اند که بر خود خشونت میکنند، خود را دستگیر و شکنجه و اعدام میکنند، بر بدن خود شلاق میکوبند. گویی سنگسار کنندگان مردم اند، عاملین بیش از صد هزار اعدام مردم اند، بانیان این فقر و فلاکت بی سابقه مردم اند، عاملین خشونت و ستم بر زنان مردم اند. انسان از این همه وقاحت متحیر میماند. خجالت هم خوب چیزی است !
پادوهای اسلامی، از آخوند های ریز و درشتی که سنتا به مرده خوری معروف بوده اند تا آخوندهای مد روز مدنی، از مرد رندی خاصی برخوردارند. جریانات توده ایستی نیز جملگی در این خصلت اسلامی و شرق زده شریک اند. تمام قلم بدستان و باصطلاح "فرهیختگان" این جماعت به صف شده اند تا مردم را از دست زدن به خشونت علیه نظام اسلامی شان منصرف کنند. مانند یک ارکستر، همه با هم بر یک نت مینوازند. نصحیت به مردم که با رژیم مدارا کنند و التماس از رژیم که به "آشتی ملی" برای نجات نظام تن دهد .
بیانیه ۵ تن خطاب به مردم میگوید :
"زمامداران خودکامه البته کوشش میکنند خشونت را به تظاهرات مسالمت آمیز و پرشکوه میلیون ها ایرانی آزادیخواه تزریق کنند تا چهره دموکراتیک جنبش مخدوش شود، ولی ملت نباید فریب خورده و وارد بازی سازمان های نظامی امنیتی شود. ... باید برتری اخلاقی خود را بر زورگویان و شکنجه گران، همان طور که تاکنون نشان داده، ادامه دهد. در این شرایط وظیفه ی مردم آگاه، جوانان فداکار و نیروهای سیاسی، ترسیم مسیر آینده ی جنبش و تدوین خواست های مشخص سیاسی است تا مدارا و مسالمت را جایگزین خشونت تحمیل شده از سوی سرکوبگران کند ."
بیانیه های سران سبز اسلامی سیاست جدید یا راه حل متفاوتی را طرح نمیکند. زیرا اینها از طرح سیاست جدید عاجز اند. همان سیاست های قدیمی و کهنه را در بسته بندی جدید مقابل مردم و جناح حاکم میگذارند. تلاش برای حفظ نظام رکن و هدف اصلی این بیانیه ها است. از این رو بخش مهمی به تلاش برای منصرف کردن مردم از مبارزه رادیکال و سرنگونی طلبانه اختصاص یافته است. بعلاوه مزورانه تلاش میکنند که مبارزات مردم علیه سمبل های ارتجاع اسلامی و لگدمال کردن مقدسات اسلامی را منکر شوند و آنرا تاکتیک جناح حاکم برای "خراب کردن" جنبش سبز اسلامی و یافتن توجیه برای سرکوب مردم مینامند. این تلاشی است برای پس کشیدن مردم به پشت خط هایی که تاریخا و سنتا تابو محسوب میشده است. اما مردم این مرزها را نیز در نوردیده اند. مردم پل های بسیاری را پشت سر خود خراب کرده اند. از این پس دیگر راه بازگشتی وجود ندارد. فقط باید به پیش رفت. بسوی آزادی و برابری، بسوی یک جامعه آزاد، برابر و مرفه. بسوی یک دنیای بهتر .
مطالبات مقدور و آشتی ملی
موسوی در بیانیه اش ضمن تاکید قاطع بر تعهد خویش به جمهوری اسلامی به جناح حاکم پیشنهاد "آشتی ملی" میدهد. او مینویسد: "من لازم می دانم قبل از آنکه راه حل خودم را برای خروج از بحران مطرح سازم ، برهویت اسلامی و ملی ... و وفادار به قانون اساسی ما و جنبش سبز تاکید نمایم. ما پیروان اباعبدالله حسین علیه السلام هستیم. ما شیفتگان حریتی هستیم که منادیش آن امام مظلوم بود ."
بیانیه موسوی در شرایطی صادر شده است که مردم علنا و آشکارا انزجار و نفرت خود را علیه رژیم اسلامی ابراز کرده اند، با اوباش اسلامی درگیر شده، بعضا خلع سلاح شان کرده اند و تمام مقدسات این نظام را به سخره گرفته اند. همه از خواست و عزم جزم مردم برای سرنگونی سخن میگویند. در چنین شرایطی این بیانیه و مطالبات اش قادر نخواهد بود ذره ای شتاب مبارزات ضد رژیمی مردم را کند نماید یا آنرا منحرف کند. جریان ملی – اسلامی این واقعیت را میداند. از این رو است که برخی از ملی – اسلامی ها این بیانیه را عقب نشینی نامیده اند.

اما برخی از سران سبز اسلامی، که آنقدر ذکاوت دارند تا رشد و تعمیق جنبش آزادیخواهانه مردم و رادیکالیسم مشهود آن را درک کنند، کوشیده اند که هم به نعل بزنند و هم به میخ. یعنی هم خود را رادیکال تر از آن چیزی که هستند نشان دهند و هم در عین حال اجازه ندهند که عنان جنبش سبز اسلامی از دست شان خارج شود. لذا اعلام کرده اند که مطالبات بیانیه موسوی "کف مطالبات" مردم را طرح میکند، اما حمایت خود را از او اعلام کرده اند. (سازگارا و مخملباف) "بیانیه ۵ تن" نیز به شکلی دیگر همین ترفند را بکار بسته است. زیرکانه کوشیده است که ناچیز بودن و عقب بودن این مطالبات را ناشی از "تنگناهای سیاسی داخل کشور" بخواند. تمام این سران، با توصیف این مطالبات بعنوان "کف مطالبات" یا "مطالبات حداقل" یک ژست نیمچه رادیکال گرفته اند و بلافاصله با اعلام تعهد قاطع خود به رهبری "داخل" موسوی و شرکاء کوشیده اند جنبش سبز اسلامی را حمايت کنند .
جمهوری اسلامی در موقعیت بدی قرار گرفته است. مردم در کمین نشسته وسیعا به میدان آمده اند. این جانیان با وحشی گری تمام مردم را سرکوب میکنند، مردم در مقابل فریاد میزنند: "بسیجی، کهریزک، تجاوز دیگر اثر ندارد." با سانسور و اختناق میکوشد از تشکل و اتحاد و سازمانیابی مردم ممانعت کند؛ مردم، در عوض، تمام روزهای مقدس نظام را به سازماندهی یک ضد حمله وسیع علیه رژیم بدل میکنند و مقدسات این نظام را لگدمال میکنند و به آتش میکشند. هفت ماه است که مردم با چنگ و دندان علیه این نظام جنایتکار و وحشی به یک نبرد قهرمانانه مشغول اند. جمهوری اسلامی در یک بن بست کامل قرار گرفته است. نه راه پس دارد و نه راه پیش. سرکوب و ارعاب دیگر کارآیی خود را از دست داده است. این نظام از سال ۱۳۶۰ با اتکاء به سرکوب صرف خشن بر جامعه حکم رانده است و میلیون ها انسان را در یک فقس فقر و فلاکت، جهل و خرافه اسلامی اسیر ساخته است. این دوران دارد به پایان میرسد .
جناح اصلاح طلب حکومتی، سران سبز اسلامی، با هراس و دلهره این شرایط را دنبال میکنند و به عبث میکوشند که راهی برای برون رفت از این بن بست در مقابل نظام قرار دهند. این یک خیال باطل و یک توهم بیش نیست. نه فقط از این رو که جناح حاکم دست آشتی آنها را رد خواهد کرد، بلکه به این خاطر که جمهوری اسلامی محکوم به فنا است. این تضاد ذاتی رژیم اسلامی است که آنرا به لبه پرتگاه کشانده است. عمر مفید بیانیه های رنگارنگ سبز اسلامی چند روز بیشتر نیست. هنوز جوهر آنها خشک نشده عمرشان بسر رسیده است. جمهوری اسلامی رفتنی است. این حکم مردم است .
* آنچنان از خیزش مردم به هراس افتاده اند، آنچنان در تلاش اند که تعبیر دیگری، تعبیر تقلیل یافته و دم بریده ای از مبارزات مردم بدست دهند که در توصیف مبارزات مردم، حتی از الفاظ معمول و جا افتاده استفاده نمیکنند. در عوض میکوشند که با استفاده از الفاظی که به هیچگونه با رادیکالیسم سیاسی تداعی نشود از این مبارزات صحبت کنند. بطور نمونه بجای حضور مردم در خیابان ها از "حضور مردم در فضای عمومی" سخن میگویند. یا از یک سو برای همگام شدن با مردم از "قیام" مردم حرف میزنند، اما بلافاصله کلمه "قانونی" را بدنبال آن ذکر میکنند که مبادا فکر سرنگونی و انقلاب به ذهن کسی متبادر شود. واقعا مضحک است. بعلاوه، مردم در روز عاشورا تمام مقدسات اسلامی را به سخره کشیدند، اینها رندانه میکوشند اعتراضات مردم را در قالب تنگ اسلامی محبوس کنند :
"خشم ملت را در آستانه ماه محرم، ماه حق طلبی و قیام علیه استبداد و ستم، بلندتر کرد. اعتراضات مردم، طبق سنت طولانی تاریخ در فرهنگ تشیع، در روز عاشورا به اوج خود رسید و ملت آگاه با درس گرفتن از پیام حسینی ظلم زمانه را نشانه گرفت .
استبداد دینی که مشروعیت خود را با خشونت و کشتار مردم در روز عاشورا پاک از دست داده بود، از ترفندی نخ نما شده برای تحریک احساسات دینی مردم استفاده کرد و به کمک صدا و سیمای دولتی و بسیج همه نیروهای تحت فرمان کوشید صحنه قیام را وارونه کرده جنبش سبز را متهم به توهین به مقدسات و انکار اعتقادات دینی نماید .

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen