دوستان عزیز به وبلاگ ناکجا آباد خوش آمدید

Sonntag, 14. Februar 2010

بنی صدر به خمينى در تاريخ 24 بهمن 1359


اين آقايان مجازند كه باكمال بى دينى ساخت و پاخت كنند و متهم بسازند،اجازه بفرمائيد اينجانب نيز واقعيت امر را ازابتدا تا انتها به



بعرض ميرساند

از ديروز تا بحال درگير با خويشتن هستم و مراجعات بسيار كه چرا گفتنىها را نگفتيد. هم اكنون آقاى موسوى اردبيلى اينجا بود، از صحبت ديروز راضى بود و وقتى گفتم عده زيادى مىگويند چرا گفتنىها را نگفتيد و خود نيز ميدانم كه خود را سانسور كردهام، رنج مىبرم. مىترسم بعد وضع طورى بشود كه جواب نداشته باشيم چرا در موقع خود گفتنىها را نگفتهايم. بهررو تنها دلخوشى اينست كه انشاالله شما راضى شده باشيد (1).
مقصود از نوشتن اين عريضه اين بود كه:
وقتى درباره اينكه ميخواهم جبهه ملى و نهضت آزادى و كومله (با ترديد) و فدائى خلق و مجاهد خلق... را متحد كنم و... (2) فكر مىكردم اين جعل را چه كسى كرده و چه مقصودى داشته است تا اينكه نامه «استاد محمد منتظرى به حضور حضرت امام خمينى» را كه چاپ كردهاند، آوردند معلوم شد صحبت ايجاد جريان سياسى در ارتش و صحبت ايجاد آش شله قلمكار از او بوده است. اينجانب نميگويم كه اين جوانى كه پدرش او را ديوانه خطاب كرد و مطرود بود، چطور عاقل و وارد بامور شد. از قول خود او مىگويم كه چون تحويلم نمىگرفتند آنقدر جو سازى كردم تا تحويلم گرفتند. نزد اينجانب آمد و گفت مرا فرمانده سپاه بكنيد. قبول نكردم. بعد پيشنهاد شد وزير خارجه بشود نپذيرفتم. حالا مشغول اين فسادها شده است. حالا سوابق او در خارج كشور بماند. بهرحال اينجانب كسى نيستم كه تسليم جوسازى بشوم و به امثال او پست و مقام بدهم. در همين نامه معلوم است اين آدم چقدر ضد امريكائى است. قراردادى كه با امريكا امضاء كردند و اين آدم جزء كميسيون بوده است، تسليم آشكارى است. اينطور آدمها ضد امريكائى نيستند براى مقام (بدون داشتن صلاحيت) همه كار مىكنند. سازش با روس و امريكا كوچكترين آنهاست. خدا را شكر اينطور اشخاص با اينجانب مخالفند. آن نامه را هم كه نوشته است كه در اعتراض به سياست همگام امريكا از اروپا براى شما نوشته شده است، دروغ مىگويد، خود اينجانب نوشتم و البته با او يكجا امضاء نمىكردم (3). ايشان تا وقتى شما باروپا بيائيد با دوستان آقاى مهندس بازرگان كمال همكارى را داشت و او را نماينده خود در منطقه ميدانستند.
غصه اينجانب اينست كه در اين موقعيت خطرناك جامعه چطور منابع خبرى شما بايد اينطور اشخاص باشد.
ديروز اينجانب همانطور كه در خدمت شما گفته بودم، بآنها كه از نام مصدق سوءاستفاده مىكنند حمله كردم تا معلوم بشود هيچ مواضعهئى با آنها نكردهام.
عيب قضيه اينجاست كه فراموش كردهايم در زمان شاه سابق چون موج برخاسته بود، هركس باو حمله مىكرد بلكه اعتبارى پيدا كند. حالا هم حكومت رجائى نالايق است هركس با انگشت گذاشتن روى عدم لياقت اين حكومت ميخواهد براى خود در جامعه اعتبار پيدا كند. لايق را اگر هم بخواهند نالايق جلوه بدهند، مردم نمىپذيرند و گوينده ضايع مىشود. حالا بجاى آنكه علت را از بين ببرند، آمدهاند كه بله چون اين گروهها و اين حكومت نالايق است، اولاً خوب است و ثانياً ميخواهند وسيله رئيس جمهورى گرد هم آيند و... گوينده: محمد منتظرى. اينطور كشور را اداره مىكنند. خواهش اينجانب اينست كه باين طور افراد ميدان ندهيد و هر وقت حرفى بود، بسرعت صحت و سقم آنرا تحقيق كنيد. باين ترتيب، كارها روال صحيح پيدا نخواهند كرد.
شما ميفرمائيد اينجانب حرف نزنم. آيا با وجود اينكه اينها كار گروگانگيرى را باينصورت درآوردند و با وجود فضاحتى كه ببار آوردهاند، با اين گستاخى و وقاحت مىگويند اعتراض باين ترتيب كار، طرفدارى از امريكاست، هنوز نبايد جريان امر را از ابتدا تا تسليم شرح كنم؟
پس وقتى اين آقايان مجازند كه اينطور حرفها را بزنند و باكمال بى دينى ساخت و پاخت كنند و متهم بسازند، اجازه بفرمائيد اينجانب نيز واقعيت امر را از ابتدا تا انتها باطلاع عموم برسانم (4).
و مطلب ديگر اينكه عرض اينجانب همواره اين بود كه دعواى دين و بى دينى است. نامه آقاى محمد منتظرى يك نمونه است از اينكه چگونه افراد را ميخرند. همين آدمى كه تا ديروز حاكمان را در خط امريكا ميدانست، تا سهم خود را گرفت مدافع آنها شد. پس آنها بر ضوابط اسلامى عمل نمىكنند و اينرا همه مردم دانستهاند. نظير اين مورد بسيار است. بسيارند كسانى كه راه كار را يافتهاند، باينها بد و بيراه مىگويند و بعد حق و حساب مىگيرند. اگر آدم با خدائى پيدا مىشد و گزارشى درباره اين كسان كه حق حساب ميدهند و آنها كه مىگيرند، ميداد توجه ميفرموديد كه چگونه همه چيز ملت مسلم، بدست كسانى افتاده است كه بنام دين، مردم را از دين بيزار مىكنند. خداوند بزرگ را صد شكر كه اينطور اشخاص با اينجانب مخالفند و سپاس بدرگاه او كه نه آجيل ميدهم و نه حق و حساب و نه از اينگونه مردم مىترسم. اما حيف است كه اينطور اشخاص مجارى اطلاعاتى شما باشند.


ابوالحسن بنى صدر
59/11/24



توضيح


1- اشاره به سخنان بنى صدر در سالروز انقلاب است. در هر اجتماعى، ماموران آقاى خمينى مىآمدند كه او همه چيز را نگويد. اگر بنابر درس گرفتن از تجربه باشد، كار بايسته اين بود كه حق در زمان خود اظهار مىشد. حقايق در كارنامه و سخنرانيها، بخصوص در امورى كه به آقاى خمينى راجع مىشد، مىبايد با شفافيت تمام ابراز مىشدند. اسطوره تكرار نشدن تجربه مصدق - كاشانى از سوئى و باور نكردن به اطلاعها پيرامون كارگردانى شخص آقاى خمينى از سوى ديگر، سبب مىشد كه در آنچه به او ربط پيدا مىكرد، به راه «مصلحت» برويم. اين اشتباه تصحيح شد: بر حق استوار بايد ايستاد، تا قدرت پرست ماهيت خويش را آشكار كند.
2- سرانجام، روزى پيش از «عزل» بنى صدر از فرماندهى كل قوا در 20 خرداد 1360، آقاى خمينى از بنى صدر خواست 8 سازمان سياسى را محكوم و منحل اعلام كند. بنابر عبور از بحران، پرونده همكارى بنى صدر با «گروهكها» توسط رهبرى حزب جمهورى اسلامى با موافقت آقاى خمينى ساخته مىشد. امروز براى هيچ مطلعى ترديدى باقى نمانده است كه الف - تا مراجعه آيت الله زنجانى به بنى صدر براى احياى يك جبهه سياسى و از آن زمان تا آمدن نمايندگان سازمان مجاهدين خلق در 8 تير 1360، در منزل شهيد لقائى، نزد بنى صدر، ارتباطى ميان بنى صدر و سازمانهاى سياسى نبوده است. اغلب آن سازمانها جانب كودتا را گرفتند. بنابراين، بنى صدر نخستين كس در تاريخ بوده است كه حق حيات را براى سازمانهاى مخالف خويش مىشناخته است و بابت دفاع از حق آنها بهائى بس سنگين پرداخته است كه از جمله آن، ناسپاسى و بيشتر از آن، ضديت نزديك به تمام اين سازمانها بوده است.
3- مقصود پيامى است كه از ايران به آقاى خمينى فرستاده بودند كه اگر با حكومت امينى موافقت كند (پيش از برخاستن امواج سهمگين انقلاب) و اگر با امريكا مخالفت نكند و تنها بگويد شاه نباشد، امريكائيها حاضرند شاه را ببرند. بنى صدر تحليل مفصلى براى آقاى خمينى نوشت و توسط آقاى محمد منتظرى به نجف فرستاد.
4- از امورى كه در كارنامه گاه به اشاره و گاه به صراحت از آن صحبت مىشد، سازش پنهانى برسر گروگانهاست. خمينى مانع از بحث آزاد در تلويزيون شد و اصرار شديد داشت بر سكوت بنى صدر در اين باره. تا آخرين ديدار در 16 خرداد 1360، بنى صدر گزارشهاى حاكى از دخالت مستقيم آقاى خمينى را در سازش پنهانى نمىپذيرفت. همانطور كه در اين نامه و نامههاى ديگر مشاهده مىشود، به اصرار از او مىخواست بگذارد حقيقت به مردم ايران و جهان گفته شود.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen