دوستان عزیز به وبلاگ ناکجا آباد خوش آمدید

Samstag, 27. Februar 2010

Meysam Sol: تحلیل وضع کنونی


تحلیل وضع کنونی

آنچه باعث شد این متن را بنویسم این است که بعد از ۲۲ بهمن جنبش سبز وارد مرحلهء نو شد. همه ی ما منتظر چنین مرحله ای بودیم و اکثر مفسران سیاسی این را پیش بینی می کردند و ۲۲ بهمن را نقطه ء عطفی میدانستند. اما شاید عدهء زیادی انتظاری داشتن به دور از واقعییت و این امر باعث شد یک شوک به بدنه جنبش وارد شود. اینکه می گویم شوک شاید بد تعبیر شود اما سعی می کنم توضیح بدهم. موضوع بحث شوک و یا نوع شوک نیست موضوع مهم تاثیر این شوک است. بعد از ۲۲ بهمن اکثرا در برابر این سوال قرار گرفتیم که حالا چی؟ حرکت بعدی چیست؟ چکار باید بکنیم؟ آیا ۲۲ بهمن را باختیم؟ ۲۲ بهمن موفق بودیم؟ و سوالات زیادی از این قبیل و همین سوالات بود که من را براین داشت تا بشینم و تحلیلی به زعم خودم از اتفاقی که افتاده بکنم و جواب این سوالات را حداقل برای خودم پیدا کنم. وقتی برای من سوالی پیش می آید تا به جوابی نرسم که من را راضی کند آرام نمی شوم. بعد از ۲۲ بهمن تا امروز که ۵ روز تمام میگذرد در این فکر بودم که چه شد و چه گذشت؟ اما به صورت تصادفی به جوابی رسیدم که تا حدودی من را آرام کرد. و این امکان را دوباره به من داد تا بتوان به قدم های بعدی فکر کنم. سعی من بر این است آنچه که برای من روشن شده است را برای شما باز گو کنم تا شما هم از زاویه ء خود آنچه می بینید را با من در میان بگذارید تا بتوانیم از اندیشه ء یکدیگر کمک بگیریم و به این راه ادامه دهیم.

در ابتدا باید تحلیلی داشته باشیم از عمل کرد رژیم در قبال جنبش و عکس العمل جنبش در برابر رژیم. آنوقت است که میتوانیم قدم بعدی را مطمئن تر برداریم و با دانائی به جلو حرکت کنیم.

چگونگی برخورد رژیم با جنبش؟
شاید از آنجایی که ما تا بحال حکومت را بعنوان یک سیستم واحد در نظر می گرفتیم تجزیه و تحلیل عمل کرد آن، پیچیده به نظر می آمد. مانند آنکه ما بخواهیم تمامی عمل کردهای(Funktionen) یک ماشین سواری را تشریح کنیم شاید این کار آنقدر پیچیده وغیر قابل تصور باشد. اما اگر ما این ماشین را به دستگاه های کوچک تر تقسیم کنیم و هر کدام از این دستگاه ها را به قطعات تشکیل دهنده ی آن تقسیم کنیم آنوقت قادر خواهیم بود تا عمل کردهای مکانیکی هر کدام از این قطعات را با خواص فیزکی آنها تشریح کنیم و از کار کردهای آنها اطاعاتی دقیقی بدست آوریم.

ما با تمامی ارگان های نظام کاری نداریم و برای اینکه مستقیم برویم سر اصل مطلب به یکی از این ارگانها اکتفا می کنیم.
بی شک اکثر مفسران سیاسی بر این باورند که در حاکمیت گروهی موسوم به اطاق فکر وجود دارد که قبل از انتخابات طرح و نقشه کودتا را ریخته اند و بعد از کودتای ۲۲ خرداد تبدیل شده اند به اطاق فکر یا کمیتهء حل بحران. این گروه در اصل استراتژیک و نوع حرکت سه قوه را برای بیرون رفتن از بحران بوجود آمده تعیین می کند. این گروه دائما در پی راهکارهایی است که این ورق را برگرداند و دست جنبش را بخواند و به موقع کارتی را رو کند که حریف را ابتدا به عقب نشینی و سپس به باخت مجبور کند.
اینکه این افراد چه کسانی هستند و یا آیا واقعا این افراد به صورت حضوری باهم نشست و تبادل نظر می کنند ویا به صورت انفراد با مراجعه به شخصیت های تراز اول حکومت طرح های خود را بیان می کنند مورد بحث ما نیست. چگونگی طرز فکر و عمل اینها تا به امروز تحلیلی است که ما را میتواند تا حدی آماده رفتار های آنها در آینده قرار دهد. همانطور که در ورزش فوتبال یکی از مهمترین کار های کادر فنی، آنالیز تیم حریف است. شاید لازم و مفید باشد که ما بدانیم حریف ما تا امروز با چه طرز فکری بازی کرده است.

حالا ببینیم که این اطاق فکر چگونه فکر می کند؟
اگر بخواهیم خیلی ساده بگوئیم هرکس آنطوری رفتار می کند که فکر می کند. یعنی شما آنطوری با اطرافیان و خانوادهء خود برخورد می کنید که فکر می کنید و اعتقاد دارید درست است.
از آنجایی که شاید این افراد خود را دانا و یا قیم جامعه می دانند، حال خود آگاه و یا ناخود آگاه همانگونه که با کودکان خود رفتار کرده اند و یا در کودکی با آنها رفتار شده است و آنها این را رفتار صحیح پنداشته اند و یا تنها این رفتار را آموخته اند با مردم هم همان رفتار را دارند. چگونه؟ توضیح خواهم داد.
والدین را به دو دسته تقسیم کنیم.
گروه اول : عده ای هستند که در دوران طفولیت خواسته ها و استعداد های کودک خود را در میابند و تربیت کودک خود را در پیش از تولد او شروع می کنند. در اصل پیش از آنکه کودک آنها تولد شود به اصلاح و شناخت خود میپردازند و به این شکل تربیت را پیش از تولد شروع می کنند.
گروه دوم: آنهایی هستند که می خواهند تربیت کودکشان را از چند سالگی شروع کنند و هیچ وقت هم موفق نمی شوند و با بچه ی خود تا سنین بالا دائما در ستیزند و هرگز همدیگر را درک نخواهند کرد و هر روز با مشکلی بعد از مشکلی دیگر برخودرد می کنند.
این دسته از مردم مورد بحث ما هستند.
بله اگر از بحث آنقدر دور نشده باشیم که فراموش کرده باشید در چه موردی بحث می کردیم متوجه شده اید که سران نظام و مغزهای متفکر حاکمیت چنین رابطه ای را با مردم جامعه خود دارند. رابطه ای از نوع گروه دوم. من اینطور برای خودم موقعیت کنونی را تجزیه و تحلیل کردم تا بتوانم بفهمم که اطاق فکر کودتا چرا چنین رفتار می کند؟ برگردیم به تربیت و رفتار کودک. ما کودکی را تحت نظر قرار می دهیم که در خانواده ای از نوع دوم بدنیا آمده و مثال ما در بارهء همهء کودکان شاید صدق نکند. اما کودکی که در خانوادهء گروه دوم چشم به جهان گشوده خیلی شبیه به نسل جوان ما در ایران است و حاکمیت و نظام شباهت زیادی با اولیای این کودک دارد.

مراحل رشد انسان را میتوانیم به شرح زیر تقسیم بندی کرد.
طفولیت - کودکی - نوجوانی - جوانی - میانسالی - کهنسالی

اما موضوع بحث ما از طفولیت است تا جوانی
در خانواده ی دستهء دوم که تربیت فرزندشان را به بعد از دوران طفولیت موکول می کنند با شروع شدن سنین کودکی تازه با مشکلاتی روبرو می شوند که اصلا فکرش را نمی کردند. آنها تصور هم نمی کردند طفل شیرخواری که خواستی نداشت جز خواب و خوراک حالا دائما بهانه میگیرد و دائما گریه می کند و بی تاب است و آنها را کلافه می کند. آنها برای ساکت کردن موقتی هم که شده هرچه او میخواهد در اختیارشان می گذارند (چرا که کودک چیز زیادی نمی خواهد و محیا کردن آن کم هزینه است) و او را عادت می دهند و ناخواسته به او آموزش می دهند که او می تواند به تمام خواسته هایش برسد درصورتی که گریه کند. در صورتی که فریاد بکشد و بهانه بگیرد.

(در پرانتز باید گفت که همین دسته دوم هم در شکل ها و نوع های مختلفی می تواند عمل کند و نتایج متفاوتی بگیرد. اما ما به نوع رفتاری که شبیه به رفتار حاکمان کشورماست بسنده می کنیم.)

از این به بعد والدین این کودک در صورتی که کودک حرف آنها را گوش نکند برای ساکت کردن موقتی و گذری او را از موهوماتی می ترسانند مانند لولو، یکسرو دو گوش و موهوماتی از این قبیل. با بزرگتر شدن این کودک و رسیدن او به سنین نوجوانی دیگر او میفهمد آنچه می گفتند وجود خارجی ندارد و فقط برای ترساند او بوده. در این مقطع پدر و مادر سعی می کنند با تنبیه بدنی او را مجبور به فرمانبرداری از خود بکنند و او را از کتک خوردن بترسانند.
اما باز بعد از مدتی که بچه بزرگتر می شود و به سن جوانی می رسد دیگر مقاومت می کند و از این زمان است که والدین دیگر نمی توانند او را از تنبیه بدنی بترسانند. چرا؟ به چند دلیل.
درصورت تنبیه ممکن است فرزند در مقابل آنها به ایستد و آنها این را نمی توانند بپذیرند که به آنها بی حرمتی شود. مثلا بچه ی آنها هم متقابلا دست بروی آنها بلند کند. یا غرور او بشکند و دیگر رابطهء آنها از بین برود. یا اینکه اگر در کشوری مانند آلمان زندگی کند فرزند در صورتی که از طرف والدین مورد تنبیه قرار گیرد می تواند به سازمان های حمایت از جوانان مراجعه کند و یا از طریق مجامع قضایی از والدین خود شکایت کند.

اینها چه ربطی به جنبش سبز دارد؟
بنظر من جنبش دقیقا در چنین مرحله ایست. جنبش سبز بعد از گذشت ۸ ماه تمامی این مراحل رشد را پشت سر گذاشته و به جوانی رسیده است. حالا خود می تواند انتخاب کند که با این حکومت که تنها راه حل را خشونت میداند چگونه برخودر کند. بنظر من باید تمامی راه ها را انتخاب کنیم. چرا که حکومت تنها و تنها همین راه را بلد است و آن ترساندن مردم از خشونت است.
چه می شود کرد؟
- اطلاع رسانی به تمامی تک تک افراد جامعه و آگاه کردن تک تک افراد از حقوق اجتماعی آنها که از آن بیخبرند. برای مثال فشار گسترده به تمامی نمایندگان مجلس (همین مجلس فرمایشی).
-خواست اجرای بند هایی که در قانون اساسی کنونی وجود دارد و اجرا نمی شود.
-از سر گرفتن پروندهء پول زیادی که در دورهء اول ریاست جمهوری ا.ن گم شده بود و بعد از انتخابات در مجلس به فراموشی سپرده شد.

- رجوع به جوامع بین الملی و خواست کمک برای پایان دادن به نقض حقوق بشر
- محور قرار دادن شعار رفراندوم برای حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان و در صورت اجرا نشدن این رفراندوم از همین حالا انتخابات دور بعدی مجلس را تحریم کردن.
- نظر سنجی های گسترده برای حذف نظارت استصوابی شورای نگهبان(برای مثال میشود از خارج کشور شروع کرد)
- پیش از انتخابات ا.ن از فساد مالی رفسنجانی گفت از قوه قضاییه خواسته شود تا به این موضوع رسیدگی شود اگر ا.ن راست گفته است پس چه مجلس خبرگانی است که رئیسش دزد است. اگر تهمت است چرا ا.ن تهمت می زند و راست راست می چرخد.
- نمایندگان مردم که تا به حال رد صلاحیت می شدند از همین حالا برنامه های خود را اعلام کنند.
- پیش نویس قانون اساسی جدید را به مردم ارائه کردن و از حسن های اجتماعی و اقتصادی آن با آنها صحبت کردن
.
.
.
خلاصه مطلب: بنظر من هرچقدر این جنبش از حقوق خود بیشتر مطلع باشد(برای مثال من مطمئن هستم تعداد زیادی از افراد جامعه حتی اسم یک نفر از نمایندگان خود را در مجلس نمی دانند پس چگونه می خواهند خواسته های خود را از آنها مطالبه کنند. این فقط با اطلاع رسانی قابل حل است.) و این اطلاعات به تمام اقشار جامعه برسد حکومت کمتر قادر خواهد بود که خشونت بورزد. هرچقدر که ما در جبهه های بیشتر با حکومت مقابله کنیم ابتکار عمل را از آنها بیشتر گرفته ایم و صرف اینکه از این مناسبت تا مناسبت بعدی صبر کنیم که به خیابان بیائیم اتلاف وقت است و فرصت دادن به حاکمیت برای باز سازی خودش بعد از این همه ریزش.

دوستان به فکر جبهه های جدید باشید و حکومت را غافل گیر کنید.

مابیشماریم.

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen