Samstag, 26. Dezember 2009
آیا زنان میتوانند عامل دمکراتیزه شدن حکومت دینی ایران شوند؟
آیا زنان میتوانند عامل دمکراتیزه شدن حکومت دینی ایران شوند؟
هما هودفر، شادی صدر ٧ آذر ١٣٨٨
آشکار است که اصلاحطلبان نتوانستهاند نهادهای خود را دمکراتیزه کنند و به نیازهای زنان پاسخ دهند و قادر نبودهاند توده زنان را با همان موفقیت نیروهای محافظهکار سازمان دهند. اکنون با در نظر گرفتن ساختار دولتی کنونی و پیروزی راست مذهبی در حکومت، بعید به نظر میرسد که زنان بتوانند به پیشروی خود ادامه دهند، مگر این که ساختار دولت دمکراتیکتر گردد.
شهرزادنیوز: این خلاصه گزارش تحقیقی نهایی درباره ایران در "پروژه مذهب، سیاست و برابری جنسیتی" است که از سایت "انستیتوی تحقیقات برای توسعه اجتماعی" سازمان ملل برگرفته و ترجمه شده است.
انقلاب سال 1979 ایران به برقراری جمهوری اسلامی تحت رهبری سران مذهبی منجر گردید. آمیزش کامل دولت و مذهب بر برابری قانونی و اجتماعی زنان تأثیرات چشمگیری گذاشته است. مسئله حقوق زنان و مشارکت اجتماعی آنان یکی از نکات اصلی مخالفت آیتالله خمینی و طرفدارانش با رژیم مدرنگرای شاه بوده است. در واقع، نقش زنان آن محوری بود که رهبران مذهبی و نیروهای گوناگون محافظهکار را گرد هم آورد و به یکدیگر پیوند زد. به پاداش این همپیمانی، رژیم جدید فورا به لغو رفرمهای قانون حمایت از خانواده و تقویت حق چند همسری مردان و تحمیل حجاب به زنان اقدام کرد. نظریهپردازان رژیم جدید استقرار جامعهای مبتنی بر جدایی تقریبا کامل زن و مرد و محدود کردن رابطه زنان و مردان به محدوده خانواده و نه در فضای عمومی و اجتماعی را در تصور خود میپروراندند.
مشارکت گسترده زنان در انقلاب و این واقعیت که حجاب تیره آنها به سمبل انقلاب تبدیل شده بود، معضل نوینی را رویاروی رهبرانی گذاشت که پیش از این زنان را ابزاری سیاسی و نه شهروندی سیاسی میپنداشتند. زنان حاضر نشدند این تصویر جنسیتی جمهوری اسلامی را بپذیرند. دولت کوشید از زنان برای تحکیم مشروعیت خود بهره گیرد. زنان سکولار که کاملاً از ساختار قدرت کنار گذاشته شده بودند، به مستندسازی بیعدالتی جنسیتی ادامه دادند. زنان مذهبی، به سهم خود، تلاش کردند تا اسلام را بازتفسیر کنند و بیرون راندن زنان از حوزه حیات اجتماعی و عدم برخورداری از حقوق کامل شهروندی زیر سؤال بردند. زنان مسلمان کارزار گسترده اجتماعی را پیرامون "عدالت اسلامی برای همه و نه فقط برای مردان" به راه انداختند و بسیاری از قوانین لغو شده را به تدریج احیا کردند. زنان همچنین در حوزه اجتماعی فضای اندکی را که به رویشان باز مانده بود، به اشغال خود درآوردند، حوزههایی نظیر آموزش و کارهای داوطلبانه اجتماعی را. آنان از حق رأی خود استفاده کردند و در انتخاب رهبران و روحانیون سیاسی لیبرال و رفرمیست نقش عظیمی ایفا کردند. این پیشرفتها موجب خوشبینی نسبت به امکان دمکراتیزه کردن اسلام شیعی و اصلاح جایگاه زنان در آن گشت.
اصلاحات، زنگ خطری بود برای بسیاری از محافظهکاران، از جمله متصدیان غیر انتخابی و مادامالعمر که کنترل دستگاه دولتی را به دست داشتند. از نظر آنان اصلاحات در وضعیت زنان، نشانه رشد نفوذ سکولاریسم و فمینیسم غربی بود. از اینرو با اتکا به ابزارهایی که در اختیار داشتند، به استراتژی مقابله با آن روی آوردند. نکته مهم آن که، محافظهکاران بر مدارس مذهبی زنانه سرمایهگذاری عظیمی کردند که در آنها هزاران رهبر زن مذهبی تربیت میشدند و همه با محافظهکارترین تفسیر از نقش زنان در اسلام. تا سال 2005، محافظهکاران قدرت را هم در پارلمان و هم در دولت مجددا در تصرف گرفتند و در نتیجه از فضای تحرک زنان اسلامگرا و رفرمیست در حوزه سیاسی باز هم کاسته شد. این تحقیق با استفاده از مطالعات گوناگون نشان میدهد که روش طرح مجدد مذهب در سیاست رسمی کشور و شیوههای نیروهای گوناگون اجتماعی و سیاسی برای سازگاری و بازسازگاری آن، آشکار میسازد چگونه مذهب، مانند سکولاریسم میتواند تفسیرهای متفاوتی داشته باشد و همراه با آن تأثیرات گوناگونی بر زنان بگذارد. آشکار است که اصلاحطلبان نتوانستهاند نهادهای خود را دمکراتیزه کنند و به نیازهای زنان پاسخ دهند و قادر نبودهاند توده زنان را با همان موفقیت نیروهای محافظهکار سازمان دهند. اکنون با در نظر گرفتن ساختار دولتی کنونی و پیروزی راست مذهبی در حکومت، بعید به نظر میرسد که زنان بتوانند به پیشروی خود ادامه دهند، مگر این که ساختار دولت دمکراتیکتر گردد.
Abonnieren
Kommentare zum Post (Atom)
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen